جدول نژادی

در سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵، حکومت آلمان نازی، به رهبری آدولف هیتلر نوعی از ملی‌گرایی را تبلیغ و ترویج کرد که ترکیبی بود از سیاست‌‌های توسعه‌طلبی ارضی، باورهای شبه‌علمی «برتری نژاد آریایی» و یهودستیزی افسارگسیخته. نازی‌ها، با اتکا به ایدئولوژی نژادپرستانه‌ای که دانشمندان آلمانی به آن مشروعیت می‌دادند، تلاش کردند تا کل جمعیت یهودیان اروپا را از بین ببرند و در نهایت، موفق شدند ۶ میلیون یهودی را در جریان هولوکاست قتل‌عام کنند. سیاست پاکسازی جامعه‌‌ی آلمان از وجود افرادی که به گفته‌ی نازی‌ها «سلامت» کشور و ملت را به‌ خطر می‌انداختند، قربانیان بسیار زیاد دیگری نیز داشت.

«نقطه‌ی آغازین ما فرد نیست، و ما این دیدگاه را قبول نداریم که انسان باید به گرسنگان یاری رساند، تشنگان را سیراب کند، یا برهنگان را لباس پوشاند… اهداف ما کاملاً متفاوتند: ما مردمانی سالم می‌خواهیم تا بر جهان چیره شویم.» 
— «یوزف گوبلس»، وزیر پروپاگاندا، ۱۹۳۸

رژیم نازی با اجرای تدابیری که به بهداشت نژاد یا اصلاح نژاد («یوژنیک») معروف شدند، تلاش کرد تا ساختار ژنتیک جمعیت آلمان را پاکسازی کند. دانشمندانِ زیست‌پزشکی، به‌ویژه مردم‌شناسان، روانکاوان و ژنتیک‌شناسان که اکثراً در رشته‌های پزشکی آموزش دیده‌ بودند، نقش مؤثری را در مشروعیت بخشیدن به این سیاست‌ها و عملی شدن آنها ایفا کردند. آنها، پیش از به قدرت رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳، این ایده‌ها را پذیرفته بودند و به این دلیل از رژیم هیتلر استقبال کردند که نازی‌ها از اصلاح نژاد و تحقیقات آنها در این زمینه حمایت می‌کردند.

هنگامی که سیاست‌‌های بهداشت نژادی به‌ اجرا گذاشته شدند، طبقه‌بندی افراد و گروه‌هایی که به باور نازی‌ها سلامتِ کشور را از لحاظ زیست‌شناختی تهدید می‌کردند، به‌ نحو چشمگیری گسترش یافت؛ یهودیان، روماها (کولی‌های اروپا)، آنهایی که از ناتوانی‌های جسمی و روحی رنج می‌بردند و خیلی از اقلیت‌های دیگر نیز در این طبقه‌بندی جای گرفتند.

در نهایت، در جریان هولوکاست بود که سیاست‌های بهداشت نژادی به اوج خود رسید. نازی‌ها، جنگ جهانی دوم را بهانه کردند و سیاست‌های بهداشت نژادیِ خود را بیشتر و افراطی‌تر کردند؛ سیاست‌هایی که در ابتدا برای کنترل زاد و ولد و ازدواج در نظر گرفته شده بود، به حذف فیزیکی آنهایی انجامید که به باور نازی‌ها از لحاظ زیست‌شناختی خطرناک بوده و جامعه‌ را تهدید می‌کردند. 

جامعه‌‌ی پزشکی

پزشکان، در مقایسه با سایر طبقات‌ حرفه‌ای جامعه، بیشتر به جریان نازیسم تمایل نشان دادند. رکود شدید اقتصادی آن سال‌ها از یک سو و تعداد بیش از نیاز پزشکان از سوی دیگر آن‌ هم در حالی که تعداد پزشکان یهودی نسبتاً زیاد بود (در سال ۱۹۳۳، حدود ۱۱ درصد پزشکان آلمان، یهودی بودند)، از جمله دلایلی است که می‌تواند گرایش بخش بزرگی از پزشکان آلمان را به تفکرات نازی‌ها توضیح دهد.

بسیاری از آنها از لغو اجازه‌‌ی کار پزشکان یهودی در کلینیک‌ها و بیمارستان‌های دولتی، و بعداً، از ممنوعیت کامل کاری آنها استقبال کردند. پزشکان آلمانی از تأکید رژیم نازی بر مفاهیم زیست‌شناسی و ژنتیکی-موروثی حمایت کردند و در اجرای سیاست‌های نژادپرستانه‌ی نازی‌ها مشارکت کردند که هدف از آن، افزایش تولید مثل افرادی سالم از «نژاد آلمانی»، و کاهش تولید مثل آنهایی بود که از منظر ژنتیک «معیوب» و باری بر دوش جامعه و منابع ملی کشور تلقی می‌شدند. پزشک‌های خانواده، به شناسایی آنهایی که باید به‌ زور عقیم می‌شدند کمک می‌کردند. پزشکان و سایر پرسنل پزشکی، تقریباً ۴۰۰ هزار عمل عقیم‌سازی را صورت دادند.

پس از آغاز جنگ جهانی دوم و تشدید و تسریع سیاست‌های جنایت‌کارانه‌ی نازی‌ها، پزشکان و پرستاران نیز به قاتلان کودکان و بزرگسالانی تبدیل شدند که تحت‌عنوان «بیماران لاعلاج» به مرگ محکوم بودند. بسیاری از پرسنل پزشکی که در برنامه‌ی «اُتانازی» یا تی۴ ( T4)، یعنی کشتار مخفیانه و نظام‌مند آلمانی‌ها (عمدتاً غیریهودی‌ها) با گاز،مشارکت داشتند، بر پایه‌‌ی باورهای ایدئولوژیک‌ و میزان وفاداریشان به نازی‌ها گزینش شده بودند. از سال ۱۹۴۲ به بعد، بیماران را در ساختاری غیرمتمرکزتر، از طریق ترزیق بیش از حد داروهای کشنده به آنها، یا گرسنگی دادن به آنها از بین می‌بردند. در این مقطع، صدها مدیر مراکز درمانی، پزشک اطفال، روانپزشک، پزشک خانواده و پرستار که پیشتر آنچنان به ایدئولوژی نازیسم متعهد نبودند نیز در ابعاد و درجات مختلف در این جنایات مشارکت نمودند. بسیاری از طرفداران اصلاح نژاد که قبلاً قتل و نابودی را در برنامه‌ی خود قبول نداشتند، در آن دوران، به نام «منافع سرزمین مادری» و به دلیل «وضعیت اضطراری دوران جنگ»، از قتل‌عام بیماران حمایت کردند.

مراکز