در سپتامبر 1939، آلمانی ها به لهستان حمله کردند. پس از اشغال ماکوف، سام به خاک شوروی فرار کرد. او برای تهیه آذوقه به ماکوف بازگشت، اما مجبور شد در محله یهودی نشین بماند. در سال 1942، او به آشویتس تبعید شد. با پیشروی ارتش شوروی در سال 1944، سام و سایر اسرا به اردوگاه هایی در آلمان فرستاده شدند. در اوایل سال 1945، زندانيان را وادار به راه پیمایی مرگ كردند. نیروهای آمریکایی سام را پس از فرار از یک بمباران هوایی آزاد کردند.
آنها تصمیم گرفتند ما را پیاده به سمت کوه های باواریای آلپ ببرند. هنوز هم دلیل این کار را نمی فهمم. یا می خواستند ما را در آن کوه ها از بین ببرند یا این که از طریق سوئیس سر ما معامله کنند. این پیاده روی مرگ بود. خب، من آنقدر ضعیف بودم که به زحمت می توانستم راه بروم. این پیاده روی حدود ده روز تا دو هفته طول کشید. روز و شب برف می بارید... ماه مارس بود و هوا در ماه مارس در آلمان خیلی بدتر از اینجاست. هر ساعت یک چیز متفاوتی.... و ما مجبور بودیم در فضای باز بخوابیم... ما همیشه...آنها همیشه ما را وادار می کردند یک جایی در فضای باز اردو بزنیم. و ما هم مثل حیوانات در خیابان... در دشت و بیابان به هم می چسبیدیم. و سعی می کردیم، فقط سعی می کردیم که زنده بمانیم. بدتر از همه این که می دیدیم هر... هواپیماها بالای سرمان پرواز می کنند. و دعا می کردیم و امید داشتیم و می گفتیم که "زود باش، [بمب ها را] بینداز و خلاصمان کن!" نمی دانم. به گمانم خلبان ها می دیدند که ما زندانی هستیم و بمب ها را اطراف ما می انداختند- و نه روی ما. ما آن اونیفورم های راه راه را به تن داشتیم. و آنها هم در ارتفاع بالا پرواز نمی کردند چون بمباران ها طی روز انجام می شد. پس احتمالاً این تنها چیزی بود که ما را نجات داد.
We would like to thank Crown Family Philanthropies, Abe and Ida Cooper Foundation, the Claims Conference, EVZ, and BMF for supporting the ongoing work to create content and resources for the Holocaust Encyclopedia. View the list of donor acknowledgement.