میتچسلاف مادیسکی از سازمان مخفی و فعالیت‌هایش می‌گوید

در ۱۹۳۹، در دس...دسامبر این را دقیق یادم هست، در دسامبر، من با دوستانی که با یک سازمان اصلی رابطه داشتند آشنا شدم. آنها با نام (ZWZ) شناخته می‌شدند و سازما...سازمانی بودند که مسلحانه در برابر اشغال می‌جنگید. دوستم، زمانی که یکی از دوستانم را ملاقات کردم گفت «گوش کن، ما سازماندهی را شروع می‌کنیم، من ارتباطاتی دارم. سازمان پنج نفر خواهد داشت.» این یعنی باید پنج نفر می‌بودیم، باید چهار نفر دیگر پیدا می‌کردیم تا جمعاً پنج نفر شوند زیرا این سازمانی بود که کشفش برای آلمانی‌ها خیلی مشکل بود. یعنی اگر آلمانی‌ها خبردار می‌شدند، فقط یک نفر و یک گروه کوچک را می‌یافتند نه چیز بیشتری. بین گروه اصلاً ارتباطی وجود نداشت. می‌دانید، این سیستم سازمانی بود. به گونه‌ای که یادم است، دقیقاً در دسامبر...در ۱۹۳۹ آغاز شد. در ابتدا فقط آموزش بود و باید یاد می‌گرفتیم چگونه از اسلحه استفاده کنیم. ما اسلحه داشتیم زیرا در حین آن، آن، آن جنگ من چندین اسلحه‌ی متفاوت را پنهان کرده بودم و همچنین چند آپارات رادیویی مختلف هم پنهان کرده بودم. آلمانی‌ها زمانی که رسیدند، تمام رادیوها را گرفتند، باید آنها را به آلمانی‌ها تحویل می‌دادیم، تا آنها را تخریب کنند. من آنها را پنهان کردم، مردم می‌بردند اما من آنها را در مکان‌های مختلف پنهان کردم، معمولاً در اتاق زیرشیروانی، در زیرزمین. در زیرزمین یک شکاف بزرگ در دیوار بود، یادم می‌آید که آن آنجا گذاشتم و با چسب و پارچه پوشاندم زیرا آن زمان پلاستیک نبود. سپس ما شروع کردیم و یاد گرفتیم... از اسلحه استفاده کنیم و روش استفاده از رادیو را آموختیم. به بی بی سی گوش می‌دادیم زیرا بی بی سی، به زبان لهستانی اطلاعات می‌داد.