بیستم ژوئیه ۱۹۴۴ : تلاشی ناموفق برای ترور آدولف هیتلر
کودتای موسوم به بیستم ژوئیه، یک تلاش ناموفق برای ترور آدولف هیتلر در سال ۱۹۴۴ بود. شماری از مقامات نظامی و غیرنظامی در این عملیات شرکت داشتند. انگیزههای این افراد و جایگاه آنها در دوران رایش سوم، همچنان مورد بحث و گفتوگوی فراوان است.
وقایع کلیدی
-
1
تقریبا همهی دستاندرکاران، پیشینهای اشرافی و دیدگاههایی محافظهکارانه و ملیگرایانه داشتند.
-
2
مهمترین افراد نظامی که در این کودتا دست داشتند، عبارت بودند از: ژنرال «فردریش اولبریخت»، سرلشکر «هنینگ فون ترسکوف» و سرهنگ «کلاوس فون اشتفنبرگ» همراه با «کلاوس هاینریش اشتولپناگل»، فرمانده نظامی آلمان در فرانسه.
-
3
حواشی پیرامون این کودتا، تا به امروز همچنان محل مشاجره و بحث و جدل بوده است. عوامل این ترور نافرجام از نظر بعضی افراد، قهرمان و از نظر برخی دیگر خائن محسوب میشوند. انگیزههای کودتاچیان نیز هنوز محل بحث است.
طراحان و انگیزههای آنان
مهمترین عوامل کودتای ۲۰ ژوئیه را میتوان به دو گروه غیرنظامیان و افسران نظامی فعال (عمدتا در ارتش) دستهبندی کرد. تقریبا تمامی این افراد، پیشینهای اشرافی و دیدگاههایی محافظهکارانه و ملیگرایانه داشتند.
غیرنظامیان نیز اغلب افرادی بودند که در دههی ۱۹۳۰، از رژیم نازی استعفا داده بودند. به عنوان مثال، «کارل فردریش گوردلر» از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۷ شهردار لایپزیگ بود؛ اما در مخالفت با سیاست نازیها از سمت خود کنارهگیری کرد. یکی دیگر از غیرنظامیان مهم این نقشه، «لودویگ بِک»، ژنرال سابق بود که در مخالفت با برنامههای جنگی خشونتآمیز هیتلر در سال ۱۹۳۸ استعفا داده بود.
مهمترین افراد نظامی که در این کودتا دست داشتند، نیز ژنرال «فردریش اولبریخت»، سرلشکر «هنینگ فون ترسکوف» و سرهنگ «کلاوس فون اشتاوفنبرگ» همراه با «کلاوس هاینریش اشتولپناگل»، فرماندهی نظامی آلمان در فرانسه بودند.
به احتمال فراوان، انگیزههای عوامل این کودتا نسبت به یکدیگر متفاوت بوده است. این موضوع تا به امروز نیز مورد بحث باقی مانده است. برخی از آنان مانند گوردلر، با سیاستهای ضدیهودی نازیها و همچنین سوءمدیریت عمومی جنگ که آلمان را به سمت ویرانی کشانده بود، مخالف بودند. ترسکوف نیز به نظر میرسید عمیقا از سیاستهای یهودستیزانه نازیها ناامید شده بود. او در جمعی خصوصی، واقعهی شب شیشههای شکسته یا کریستالناخت را یک عمل وحشیانه توصیف کرده بود.
با این حال، انگیزههای افراد مختلفی که در این واقعه دست داشتند، به طور کامل متفاوت بود و به هیچ وجه نباید آنها را صرفا در زمینهی هولوکاست بررسی کرد. شمار زیادی از عوامل برنامهریزی ترور هیتلر، اهدافی عملگرایانهتر داشتند: «نجات آلمان از شکست فاجعهبار در جنگ»؛ شکستی که از دید آنها ناشی از مدیریت غیرمنطقی هیتلر بود. البته تعدادی از این طراحان، هم در جنایات جنگی و هم در هولوکاست دست داشتند. اشتولپناگل در زمان فرماندهی لشکر هفدهم در اتحاد جماهیر شوروی تحت اشغال آلمان، شخصا با «آینزاتسگروپن» (جوخههای مرگ اساس در مناطق اشغالی) در کشتار دستهجمعی یهودیان همکاری کرده بود. «ادوارد واگنر»، کارپرداز ارتش که در سناریوی ترور هیتلر وظیفهی تامین هواپیمای فرار را بر عهده داشت، نیروهای آینزاتسگروپن را با ارتش هماهنگ کرده بود و برنامههایی برای گرسنگی دادن به اسیران جنگی شوروی طرح کرد که منجر به مرگ میلیونها نفر شد. «آرتور نبه»، رهبر کریپو (پلیس جنایی) و فرماندهی گروه آینزاتسگروپن «بی» در اتحاد جماهیر شوروی، مسئول قتل بیش از ۴۵هزار یهودی بود.
نقشه: عملیات والکری
پس از این که عملیات ترور هیتلر با بمبی که در هواپیمای او کارگذاشته شده بودند، ناکام و نافرجام ماند، طراحان، بر روی یک طرح احتمالی موجود با اسم رمز «عملیات والکری» تمرکز کردند. این عملیات در اصل برای برخورد نظامی با ناآرامیهای داخلی احتمالی در آلمان طراحی شده بود؛ طرحی که کودتاچیان آن را در جهت اهداف جدید خود اصلاح و بازبینی کردند. آنها قصد داشتند تا کنترل شهرهای آلمان را به دست بگیرند، اساس را خلع سلاح و رهبران کلیدی نازی را دستگیر کنند.
جزییات نقشهی ترور هیتلر و برنامههای پس از آن به این شرح بود؛ سرهنگ «اشتاوفنبرگ» به مقر هیتلر در پروس شرقی (معروف به «لانه گرگ») سفر میکند. او کیفی را که حاوی دو بمب است، زیر میز هیتلر قرار میدهد. پس از مرگ هیتلر در اثر انفجار، ارتش ادعا میکند که این ترور بخشی از تلاش برای کودتا توسط حزب نازی بوده است و سپس عملیات والکری را اجرا میکند. در این میان، ارتش ذخیره نیز تاسیسات کلیدی را در برلن تصرف خواهد کرد. اقداماتی همچون دستگیری مقامات عالیرتبهی نازی از جمله «گوبلز» و خلع سلاح واحدهای وفادار اساس، از دیگر وظایف ارتش ذخیره در خلال این کودتا خواهد بود. در همین حال و پس از دریافت دستورات والکری، اشتولپناگل قدرت ارتش در فرانسه را نیز تثبیت خواهد کرد. طی سردرگمیهایی که مرگ هیتلر ایجاد خواهد کرد، گورینگ، هیملر و دیگر رهبران اصلی نازی دستگیر خواهند شد و دولت جدیدی با صدر اعظمی گوردلر و ریاستجمهوری بِک تاسیس میشود. در نهایت این دولت در موقعیتی قرار میگیرد که برای پایان دادن به جنگ با شرایط سخاوتمندانه به نفع آلمان، در مورد آتشبس مذاکره کند.
شکست کودتا
در ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴، اشتاوفنبرگ یکی از دو بمب را در کیفی زیر میز هیتلر در «لانه گرگ» قرار داد. او نتوانست بمب دوم را به موقع مسلح کند. پس از خروج وی از اتاق، کیف حاوی بمب به طور اتفاقی در زیر تکیهگاه سنگین پایهی میز جابهجا شد و بمب منفجر شد، اما هیتلر را نکشت. با این حال کودتاگران متوجهی این مساله نشدند. زمانی که اشتاوفنبرگ برای انجام هماهنگیها جهت اجرای عملیات والکری به سمت برلن بازگشت، یکی از نفوذیها در مقر هیتلر، تمام خطوط ارتباطاتی را قطع نمود.
در ابتدای کار این طور به نظر میرسید که با شروع عملیات ارتش ذخیره، کودتا به خوبی پیش میرود. اما در واقع ابتکار عمل این کودتا به واسطهی تاخیرها، سردرگمیها و ارتباطگیری ضعیف به طور کامل از بین رفته بود. در نهایت نیز این واقعیت که هیتلر از عملیات ترور خود جان به در برده است، به اطلاع مردم رسید و طرح کودتا به سرعت نقش بر آب شد.
عواقب کودتا
تعدادی از طراحان کودتا در همان روز اعدام شدند. ژنرال اولبریخت، سرهنگ فون اشتاوفنبرگ و دو نفر دیگر از عوامل کودتا نیز در «بِندلِربلاک»، محل استقرار بسیاری از دفاتر فرماندهی عالی ارتش آلمان دستگیر شدند. آنها در یک دادگاه نظامی صحرایی محاکمه شدند و توسط جوخهی تیراندازی در حیاط دادگاه اعدام شدند. ژنرال لودویگ فون بِک، یکی دیگر از طراحان اصلی این طرح نیز اجازه خودکشی دریافت کرد. البته او فقط موفق به زخمی کردن خود شد و به همین خاطر نازیها با وارد آوردن ضربهی آخر به زندگی او خاتمه دادند.
طی روزهای بعد، هیتلر دستور داد تا یک عملیات گستردهای برای شکار کودتاچیان انجام شود. این عملیات تا چند ماه ادامه پیدا کرد. جستوجوها با دستگیری بیشتر طراحان ازجمله افرادی مانند سپهبد «اروین رومل» که به طور مستقیم درگیر ماجرا نبودند، به پایان رسید. نام رومل در بازجوییها مطرح شد، اما به نظر میرسید که وی به طور مستقیم درگیر ماجرا نبوده است.
بسیاری از کودتاچیان برای محاکمههای نمایشی در دادگاههای بدنام مردمی حاضر شدند. اما چون صرف حضور در چنین دادگاهی برای کودتاچیان، بستری جهت محکوم کردن رژیم فراهم میآورد، این رویه نیز به سرعت پایان یافت. در پایان، بیش از ۷هزار نفر دستگیر و ۴۹۸۰ نفر اعدام شدند. بیشتر این اعدامها نیز بر اساس کمترین شواهد و مدارک صورت گرفت.