خانوادهی لونت نیز مانند یهودیهای دیگر در گتوی ورشو محبوس شدند. در ۱۹۴۲، زمانی که آبراهام مخفی شده بود، آلمانیها در یک یورش، مادر و خواهرانش را دستگیر کردند. آنها کشته شدند. او به اردوگاه کار اجباری در همان نزدیکی فرستاده شد، اما فرار کرد و به پدرش در گتو پیوست. در ۱۹۴۳، آنها به مایدانک تبعید شدند و پدر آبراهام آنجا فوت کرد. بعداً آبراهام به اسکاژیسکو، بوخنوالد، اشلیبن، بیزینگن و داخائو فرستاده شد. نیروهای ایالات متحده، آبراهام را هنگامی که آلمانیها، زندانیها را از محل خارج میکردند، آزاد کردند.
زمانی که جنگ شروع شد، آب قطع شد. خانه، گاز برای پخت و پز نداشت. در آنجا غذایی نبود. بنابراین پدرم هر از گاهی بیرون میرفت و کمی نان و چیزهای ضروری را تهیه میکرد. به یاد میآورم که برای چند هفته، تنها با خیارترشی توانستیم دوام بیاوریم زیرا جایی که زندگی میکردیم، دو خیابان با یک کارخانهی تولید ترشیجات فاصله داشت. کارخانه، لهستانی بود. و نامش «اوری...اوریجینال» بود و خیارشور در قوطی کوچک و بزرگ داشتند. تا آنجایی که متوجه شده بودم. بنابراین با دوستم رفتیم و شبانه به هر طریقی وارد ساختمان شدیم، حتی زمانی که بمبها فرو میریختند ما در نیمه شب میدویدیم، سپس حدود شش یا هشت قوطی را برداشتیم که حدود پنج پوند وزن داشتند، و آنها را تا خانه با خود کشیدیم، و بدین ترتیب برای یکی دو هفته زنده ماندیم. فقط ترشی میخوردیم و هر از گاهی نان داشتیم.
We would like to thank Crown Family Philanthropies, Abe and Ida Cooper Foundation, the Claims Conference, EVZ, and BMF for supporting the ongoing work to create content and resources for the Holocaust Encyclopedia. View the list of donor acknowledgement.