در سال ۱۹۲۹، زمانیکه خدمت سربازی خیيم در ارتش لهستان رو به پايان بود، آلمانیها به لهستان حمله کردند. آلمانیها وی را دستگير و برای بيگاری به آلمان فرستادند. به عنوان يک زندانی جنگی يهودی، خیيم بعد از مدتی به لهستان فرستاده شد. سرانجام، او را به اردوگاه سابیبور فرستادند. ساير اعضای خانوادهی وی در آنجا کشته شدند. در شورش سال ۱۹۴۳ در سابیبور، خیيم نگهبانی را کشت. او با دوست دخترش، سلما، که بعد با وی ازدواج کرد، فرار کردند. يک کشاورز تا زمان آزادی در ژوئن سال ۱۹۴۴، آنها را پنهان کرد.
آنها ما را در پادگان زندانی کردند. ما اجازه نداشتیم بیرون برویم. و یک قطار آمد و تعدادی وارد اردوگاه شدند. آنجا پر از نگهبان بود و سربازها آمدند و تمام آلمانیها و همه چیز، و آنها همه چیز را بردند به جایی که معمولاً...افراد میآیند و وسایلشان را تحویل میگیرند. و ما صدای شلیک زیادی شنیدیم. شلیک و شلیک...نمیدانستیم چه خبر است. روز بعد ما را برای کار بردند تا لباسها را جدا کنیم و ما لباسهای افرادی را که بهشان شلیک شده بود درمیآوردیم. آنها پر از خون بودند...وحشتناک بود و...زمانی که ما در حال بیرون آوردن لباسها بودیم، در جیب یکی از آنها، یکی از شلوارها...یک نوشتهی کوچک به زبان ایدیش پیدا کردم که میگفت «ما از بلزک آمدیم» آن اردوگاه دیگر شبیه چه بود و افراد در آنجا چه نوع کاری میکردند. و برای تخلیه بلزک [اردوگاه]، آنها را به سوبیبور آوردند. و مردم میدانستند کجا میروند، بنابراین [مقاومت کردند]، بنابراین به آنها شلیک کردند، در قطار به آنها شلیک کردند و تمام این مردم و آنها میگفتند و نوشته میگفت «ما از آنجا هستیم...میدانیم کجا میرویم. انتقام ما را بگیرید.»
We would like to thank Crown Family Philanthropies, Abe and Ida Cooper Foundation, the Claims Conference, EVZ, and BMF for supporting the ongoing work to create content and resources for the Holocaust Encyclopedia. View the list of donor acknowledgement.