"با عقل سلیم نمی‌شد درک کرد که از‌ میان بردن ده‌ها و صدها هزار یهودی ممکن باشد."
اییتساک زوکرمن، یکی از رهبران یهودی مقاومت ورشو

تبلیغات، ابزاری مهم برای جلب حمایت آن اکثریتی از جامعه‌ی آلمان که از آدولف هیتلر حمایت نکرده بودند، شد. همچنین، به پیشبرد برنامه‌های افراط گرایانه‌ی نازی‌ها که مستلزم رضایت، حمایت یا مشارکت بخش‌های وسیعی از جمعیت آلمان بود، کمک کرد.

دستگاه نوین تبلیغات حکومتی به ریاست یوزف گوبلس، علاوه بر ترساندن کسانی که متابعت نمی‌کردند، مردم آلمان و دنیای خارج را فریب و تحت‌تاثیر اطلاعات نادرست قرار می‌داد.مبلغان نوید خوشایند وحدت ملی و آینده‌ای آرمانی را تبلیغ می کردند که طنین آن به گوش میلیون‌ها آلمانی می‌رسید. همزمان، آنها کمپین‌هایی به راه می‌انداختند که در تسهیل آزار و اذیت یهودیان و دیگر کسانی که در آرمان "جامعه‌ی ملی" نازی‌ها جایی نداشتند، مؤثر بود.

تبلیغات، سیاست خارجی و توطئه برای آغاز جنگ

همچون دولت‌های جمهوری وایمار، یکی از ارکان اصلی سیاست داخلی آلمان پس از به قدرت رسیدن نازی‌ها در اوایل سال ۱۹۳۳، تجدید تسلیحات بود. رهبران آلمانی امیدوار بودند بی‌آنکه باعث مداخله‌ی نظامی بازدارنده فرانسه، بریتانیای کبیر، یا کشورهای مرزهای شرقی آلمان- لهستان و چکوسلواکی- شوند، به این هدف دست یابند. افزون بر این، رژیم نازی نمی‌خواست جمعیت آلمان را که از وقوع جنگی دیگر در اروپا هراس داشت به وحشت اندازد. شبح جنگ جهانی اول و مرگ دو میلیون سرباز آلمانی هنوز از خاطر مردم نرفته بود.

طی دهه‌ی ۱۹۳۰، هیتلر آلمان را ملتی قربانی شده به تصویر می‌کشید که در بند معاهده‌ی ورسای پس از جنگ جهانی اول گرفتار آمده و از حق تعیین سرنوشت ملی محروم بود.

در این پوستر چاپ سال 1945، یک خانواده آلمانی آماده نبرد اعلام می کنند:

مبلغان دوران جنگ، عموماً می‌کوشیدند تا استفاده از خشونت نظامی را موجه جلوه دهند و آن را به لحاظ اخلاقی، قابل دفاع و ضروری به تصویر بکشند. در غیر این صورت، روحیه‌ی ملی و اعتماد مردم به دولت و نیروهای مسلح به خطر می‌افتاد. طی جنگ جهانی دوم، مبلغان نازی ماهیت تجاوز نظامی را که با هدف کشورگشایی انجام می‌شد مخفی کرده و آن را امری ضروری و عادلانه برای دفاع از خود جلوه می‌دادند. آنان آلمان را قربانی یا قربانی احتمالی متجاوزان خارجی و ملتی صلح دوست توصیف می کردند که به ناچار برای محافظت از مردم خود یا دفاع از تمدن اروپایی در برابر کمونیسم، سلاح به دست گرفته است.

برنامه‌هایی که در هر یک از مراحل عملیات جنگی اعلام می‌شد، تقریباً همواره مقاصد واقعی نازی ها- کشور گشایی و جنگ نژادی- را پنهان می‌کرد. این تبلیغات بر فریب استوار بود و برای اغفال و گمراه سازی مردم آلمان، سرزمین‌های تحت اشغال آلمان و کشورهای بی‌طرف طراحی شده بود.

آماده سازی ملت برای جنگ

در تابستان۱۹۳۳، هنگامی که هیتلر و مشاورانش نقشه‌ی حمله به لهستان را نهایی می‌کردند، حال و هوای جامعه‌ی آلمان پر از تنش و هراس بود. آلمانی‌ها به دلیل گسترش اخیر و چشمگیر مرزهای آلمان در خاک کشورهای مجاور (اتریش و چکوسلواکی) - بدون این که حتی گلوله‌ای شلیک شود - جسارت و جرئت یافته بودند. اما بر خلاف نسل سال ۱۹۱۴، در خیابان‌ها صف نکشیدند تا خواستار جنگ شوند.

پیش از حمله‌ی آلمان به لهستان در روز اول سپتامبر ۱۹۳۹، رژیم نازی به منظور جلب حمایت مردم از جنگی که تعداد اندکی از آلمانی‌ها خواهان آن بودند، یک کمپین شدید رسانه‌ای به راه انداخت. مطبوعات آلمان برای آنکه این تهاجم را عملی تدافعی و به لحاظ اخلاقی توجیه پذیر جلوه دهند، "جنایات لهستانی‌ها" را با اشاره به تبعیض‌ها و خشونت فیزیکی واقعی یا ادعا شده‌، علیه آلمانی تبارهای ساکن در لهستان، بزرگ‌تر به تصویر می‌کشیدند. مطبوعات ضمن تقبیح "جنگ طلبی" و "شووینیسم" لهستانی‌ها، بریتانیا را نیز به دلیل تشویق لهستان به جنگ با وعده‌ی دفاع از آنها در صورت حمله‌ی آلمان مورد حمله قرار می‌داد.

رژیم نازی حتی یک حمله‌ی نمایشی در مرز ترتیب داد تا لهستان را آغازگر جنگ با آلمان جلوه دهد. در ۳۱ اوت ۱۹۳۹، افراد اس‌اس در حالی که اونیفورم‌های ارتش لهستان را به تن داشتند، به یک ایستگاه رادیویی آلمان در گلایویتس حمله کردند. روز بعد هیتلر به ملت آلمان و جهانیان اعلام کرد که تصمیم گرفته در واکنش به "تهاجم" لهستان به حکومت رایش، سربازان آلمانی را به درون خاک لهستان بفرستد. دفتر مطبوعات رایش، به مطبوعات دستور داد از به کار بردن واژه‌ی "جنگ" خودداری کنند. مطبوعات باید گزارش می‌کردند که سربازان آلمانی صرفاً حملات لهستانی‌ها را عقب رانده‌اند؛ این تاکتیک با این هدف طراحی شده بود که آلمان را قربانی تعرض و تجاوز نشان دهد. بار مسئولیت اعلام "جنگ" نیز باید بر دوش بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها می‌افتاد.

با آغاز جنگ، ماشین‌های تبلیغات نازی‌ به منظور تأثیرگذاردن بر اذهان عمومی در داخل و خارج از کشور، شروع به انتشار داستان‌پردازی، از "جنایات تازه‌ی لهستانی‌ها" کرد. آنها اخبار حمله به آلمانی تبارها در شهرهایی مانند برومبرگ را به اطلاع مردم رساندند. در آنجا غیرنظامیان و پرسنل نظامی لهستانی در حال فرار، ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ نفر از آلمانی تبارها را- که در اوج حملات آلمان،آنان را خائن ستون پنجم، جاسوس، نازی یا تک تیرانداز تلقی می‌کردند- به قتل رسانده بودند. ماشین‌های تبلیغاتی نازی، با اغراق در تعداد واقعی قربانیان آلمانی تبار که در برومبرگ و شهرهای دیگر کشته شده بودند، با اعلام ۵۸۰۰۰ نفر کشته، آتش خشم عموم را بر افروخته و "دلیلی موجه" برای تعداد غیرنظامیانی که آلمانی‌ها قصد کشتن‌شان را داشتند فراهم آوردند.

این مبلغان، برخی از آلمانی‌ها را متقاعد کردند که حمله به لهستان و سیاست‌های اشغالگرانه‌ی متعاقب آن، موجه بوده است. برای بسیاری دیگر، این تبلیغات احساسات ریشه‌دار ضد لهستانی را تشدید می‌کرد. سربازان آلمانیی که پس از حمله به لهستان در آن کشور خدمت می‌کردند، در نامه‌هایی که به خانواده‌های خود می‌نوشتند، از مداخله‌ی نظامی آلمان به منظور دفاع از آلمانی تبارها حمایت می‌کردند. برخی از سربازان نیز نفرت و انزجار خود را از "تبهکاری" لهستانی‌ها و "غیر انسانی بودن" رفتار آنها ابراز می‌کردند. برخی دیگر هم به جمعیت یهودی ساکن در آنجا با نفرت می‌نگریستند و یهودیان لهستانی را با تصاویر یهودستیزانه‌ای که از روزنامه‌ی "اشتورمر" یا نمایشگاهی با عنوان "یهودی ابدی" و فیلمی که با همین نام ساخته شد مقایسه کرده و به یاد می‌آوردند.

فیلم‌های خبری نیز در راستای اهداف وزیر تبلیغات آلمان، گوبلز برای گمراه کردن و شکل دادن افکار عمومی طی دوران جنگ، اهمیتی خاص داشتند. رژیم نازی برای کنترل بیشتر محتوای فیلم‌های خبری پس از آغاز جنگ، شرکت‌های رقیب در زمینه‌ی تهیه این گونه فیلم‌ها را در هم ادغام و شرکت "چشم انداز هفتگی آلمان" را ایجاد کرد. گوبلز در ساختن تک تک بخش‌های فیلم‌های خبری، فعالانه مشارکت داشت، تا جایی که حتی متن آنها را نیز ویرایش و بازبینی می‌کرد. ۱۲ تا ۱۸ ساعت از قطعه فیلم‌هایی که توسط فیلمبرداران حرفه‌ای تهیه و هرهفته با پیک به برلین فرستاده می‌شد، پس از تدوین به ۲۰ تا ۴۰ دقیقه کاهش می‌یافت. توزیع فیلم‌های خبری به میزان قابل ملاحظه‌ای گسترش یافت، تا جایی که تعداد نسخه‌های هر اپیزود از ۴۰۰ به ۲۰۰۰ افزایش پیدا کرد و تعداد زیادی از این نسخه‌ها به زبان‌های خارجی (مانند سوئدی و مجاری) نیز تهیه شد. کامیون‌های سینمای سیار، این فیلم‌ها را حتی به مناطق روستایی آلمان نیز می‌برد.

تبلیغات پرفریب

در روز اول سپتامبر ۱۹۳۹، نیروهای آلمان به لهستان حمله کردند. جنگی که رژیم نازی آغازگر آن بود، مصیبت‌ها و خسارات بی حد و حصری به بار آورد. پس از حمله‌ی آلمان به اتحاد جماهیر شوروی در تابستان ۱۹۴۱، سیاست‌های ضد یهود نازی‌ها با تغییر جهتی افراط گرایانه‌ای، به نسل‌کشی انجامید.

تصمیم به نابودسازی یهودیان اروپا، در تاریخ ۲۰ ژانویه ۱۹۴۲ در کنفرانس وانسی به اطلاع آن دسته از اعضای عالی رتبه و کلیدی حزب نازی، اس‌اس، و مقامات حکومتی آلمان که قرار بود دفاترشان در اجرای "راه حل نهایی معضل یهود" در سرتاسر اروپا نقش داشته باشند، رسید. پس از این کنفرانس، آلمان نازی با تبعید یهودیان از سرتاسر اروپا به آشویتس- برکناو، تربلینکا و دیگر اردوگاه‌های مرگ در لهستان تحت اشغال آلمان، نسل‌کشی را در مقیاس قاره‌ای به اجرا گذاشت.

هدف رهبران حزب نازی، فریب مردم آلمان، خودِقربانیان و دنیای خارج در مورد سیاست‌هایشان در راستای نسل کشی یهودیان بود. مردم عادی آلمان از اذیت و آزار و قتل‌عام دسته جمعی یهودیان چه می‌دانستند؟ رژیم نازی علارغم انتشار و پخش برنامه‌ها و بیانیه‌های عمومی در راستای هدف حذف یهودیان، یک شیوه‌ی تبلیغات فریبکارانه‌ای برای پنهان کردن جزییات دقیق "راه حل نهایی" در پیش گرفت. علاوه بر این، کنترل مطبوعات، مانع از آن می‌شد که آلمانی‌ها اعلامیه‌های رهبران متفقین و اتحاد جماهیر شوروی را در خصوص محکوم کردن جنایات آلمانی‌ها بخوانند.

در عین حال، جعل اخبار مثبت، بخشی از ترفندهای برنامه‌ریزی شده‌ی آنها بود. در کتابچه ای به چاپ سال ۱۹۴۱، با آب و تاب گزارش شده بود که مقامات آلمانی برای یهودیان لهستان اشغالی، شغل، بیمارستان مناسب، غذاخوری خیریه، روزنامه و آموزش حرفه‌ای فراهم کرده‌اند. در پوسترها و مقاله‌ها، مدام به مردم آلمان یادآوری می‌شد که متفقین طی جنگ جهانی اول چگونه خبرهایی مبنی بر جنایات آلمانی‌ها- مانند اتهام کذب قطع کردن دست‌های کودکان بلژیکی-را منتشر کرده بودند.

عاملان جنایات، همچنین اهداف مرگبار خود را از بسیاری از قربانیان مخفی می‌کردند. آلمانی‌ها قبل و بعد از ارتکاب جرم، در توضیح و توجیه تبعید یهودیان از خانه‌های خود به گتوها یا اردوگاه‌های موقت و همچنین از گتوها و اردوگاه‌ها به اتاق‌های گاز در آشویتس و سایر اردوگاه‌های مرگ، از تعبیرهای فریبنده‌ای استفاده می‌کردند. مقامات آلمانی، روی پاسپورت‌های یهودیانی که از آلمان و اتریش به گتوی "مدل" در ترزین‌اشتات، نزدیک پراگ یا به گتوهای شرق اروپا تبعید می‌شدند، "کلمه تخلیه شده"- واژه ای با بار معنایی خنثی- را مهر می کردند. کارمندان آلمانی تبعید از گتوها را "اسکان مجدد" توصیف می‌کردند، هرچند که این "اسکان مجدد" معمولاً به مرگ ختم می‌شد.

تبلیغات نازی‌ها درباره‌ی گتوها

یک پوستر یهودستیزانه که در مارس 1941 در لهستان منتشر شد.

یکی از موضوع‌های تکراری تبلیغات یهودستیزانه‌ی نازی‌ها این بود که یهودیان باعث شیوع بیماری می‌شوند.

مقامات آلمانی برای جلوگیری از ورود غیریهودیان به گتوها و دیدن شرایط زندگی روزانه‌ی آنجا، در ورودی گتوها علامت قرنطینه نصب کرده و در مورد خطر بیماری‌های مسری هشدار داده بودند. از آنجا که شرایط بهداشتی نامناسب، ذخایر آب ناکافی و جیره غذایی بخور و نمیر به سرعت موجب تضعیف سلامت یهودیان در گتوها شده بود، این هشدارها پیشگویی‌هایی معطوف به مقصود از آب در آمد و تیفوس و دیگر بیماری‌های عفونی، ساکنان گتوها را از میان بردند. نازی‌ها در تبلیغات بعدی خود، از همین بیماری‌های همه جاگیر- که باعث و بانی آن خود انسان‌ها بودند- استفاده کردند تا جداسازی یهودیان "کثیف" از بقیه‌ی افراد جامعه را موجه جلوه دهند.

ترزین‌اشتات: ترفند تبلیغاتی

یکی از معروفترین اقدامات فریبکارانه‌ی نازی‌ها، دایر کردن یک گتو-اردوگاه در نوامبر ۱۹۴۱،  برای یهودیان در ترزین در ایالت بوهمیای چکوسلواکی بود. این مکان که به نام آلمانی آن- ترزین‌اشتات- معروف است، هم به عنوان گتو برای یهودیان سالخورده و  افراد مشهور یهودی از کشورهای آلمان، اتریش و چکوسلواکی استفاده می شد و هم یک اردوگاه موقتی برای یهودیان چکِ ساکن در کشور تحت الحمایه بوهمیا و موراویا- که زیر سلطه آلمان بود- به شمار می‌رفت.

رژیم نازی با پیشبینی از اینکه برخی از آلمانی‌ها احتمالا اخبار رسمی فرستاده شدن یهودیان- بویژه یهودیان سالخورده، کهنه سربازان معلول جنگی و موسیقیدانان و هنرمندان برجسته- به شرق اروپا را برای کار اجباری غیر قابل قبول بدانند، تبلیغاتی به نفع خود انجام داده و  ترزین اشتات را به عنوان یک منطقه مسکونی که در آن یهودیان آلمانی و اتریشی معلول و سالخورده می‌توانند در آنجا دوران "بازنشسته" شدن را در آرامش و امنیت زندگی کنند به مردم معرفی کرد.این دروغ را برای مصرف داخلی رایش آلمان بزرگ ساختند. اما در واقع، این گتو به عنوان یک اردوگاه موقت برای تبعید به گتوها و اردوگاه‌های مرگ در لهستان تحت اشغال آلمان و مراکز کشتار در کشورهای منطقه بالتیک و بلا روس که تحت اشغال آلمان بود، مورد استفاده قرار می‌گرفت.

پس از تبعید حدود ۴۰۰ یهودی دانمارکی به ترزین‌اشتات در پاییز ۱۹۴۳، مقامات اس‌اس در برابر فشارهای صلیب سرخ بین المللی و صلیب سرخ دانمارک دست از مقاومت کشیدند و در سال ۱۹۴۴ به نمایندگان صلیب سرخ اجازه بازدید از ترزین‌اشتات را دادند. تا آن زمان، اخبار مربوط به قتل‌عام یهودیان به مطبوعات جهان رسیده بود و آلمان در حال شکست در جنگ بود. مقامات اس‌اس با اجرای ترفندی پیچیده، کمی پیش از این دیدار بر سرعت تبعیدها از این گتو افزودند و به زندانیان باقیمانده دستور دادند که به "زیباسازی" گتو- کاشتن گل و گیاه، رنگ کردن خانه‌ها و نوسازی بازداشتگاه‌ها- بپردازند. مقامات اس‌اس همچنین رویدادهای اجتماعی و فرهنگی برای بازدیدکنندگان عالی رتبه ترتیب دادند. پس از پایان بازدید مقامات صلیب سرخ از اردوگاه، مأموران اس‌اس تبعید از ترزین‌اشتات را از سر گرفتند- که تا اکتبر ۱۹۴۴ همچنان ادامه یافت. آلمانی ها در مجموع ۹۰۰۰۰ یهودی آلمانی، اتریشی، چک، اسلوواکی، هلندی و مجار را از این گتو-اردوگاه به اردوگاه‌های مرگ و مراکز کشتار در "شرق" اروپا تبعید کردند؛ از این تعداد فقط چند هزار نفر زنده ماندند. بیش از ۳۰،۰۰۰ هزار زندانی بر اثر بیماری و گرسنگی در ترزین‌اشتات جان سپردند.

بازدید صلیب سرخ از ترزین‌اشتات

تا سال ۱۹۴۴، اکثریت جامعه‌ی بین المللی از وجود اردوگاه‌های کار اجباری با خبر شده و می‌دانست که آلمانی‌ها و متحدانشان به طرزی وحشیانه با زندانیان این اردوگاه‌ها بدرفتاری می‌کنند؛ اما جزئیات دقیق در باره‌ی شرایط زندگی در این اردوگاه‌ها همچنان نامشخص بود.

در سال ۱۹۴۴، مقامات صلیب سرخ دانمارک، با توجه به گزارشات نگران‌کننده‌ای که درباره‌ی سرنوشت یهودیان تحت حکومت نازی‌ها منتشر شده بود، نگران حدود ۴۰۰ یهودی دانمارکی شدند که در پاییز ۱۹۴۳ توسط آلمانی‌ها به ترزین‌اشتات تبعید شده بودند؛ به همین دلیل، خواستار تحقیق و بررسی صلیب سرخ بین المللی (مستقر در سوئیس) در مورد شرایط زندگی در این گتو-اردوگاه شدند. مقامات آلمانی، پس از طفره رفتن‌ها‌ی مکرر، سرانجام در ژوئن ۱۹۴۴ با بازرسی صلیب سرخ از این گتو-اردوگاه موافقت کردند.

اطلاعات به دست آمده از این بازرسی، به اطلاع تمام جهانیان رسانده شد. روزنامه‌های ایالات متحده و سرتاسر جهان، ابعاد بازرسی صلیب سرخ را پوشش دادند.

فیلم های تبلیغاتی: لنزها به سوی ترزین‌اشتات

از اوایل دسامبر ۱۹۴۳، مقامات اس‌اس در اداره‌ی مهاجرت یهودیان در پراگ- وابسته به اداره‌ی مرکزی امنیت رایش- درصدد برآمدند فیلمی در باره‌ی این اردوگاه تهیه کنند. این قطعه فیلم- که بخش عمده‌ای از آن در تابستان و پس از بازدید صلیب سرخ گرفته شد- زندانیان گتو را در حال رفتن به کنسرت، بازی فوتبال ، کار کردن در باغچه‌های خود و استراحت در ساختمان‌های بازداشتگاه و یا خارج از آن، زیر نور آفتاب نشان می‌دهد. مأموران اس‌اس زندانیان را مجبور می‌کردند نقش نویسنده، هنرپیشه، طراح صحنه، تدوینگر و آهنگساز را ایفا کنند. بسیاری از کودکان در ازای غذا- از جمله شیر و شیرینی که معمولاً از آن محروم بودند- در این فیلم بازی کردند.

ترزین اشتاد

قصد مقامات سطح متوسط اداره‌ی مرکزی امنیت رایش، از ساختن این فیلم چندان مشخص نیست، شاید برای مصرف بین‌المللی در نظر گرفته شده بود؛ چرا که در سال ۱۹۴۴، مخاطبان آلمانی احتمالاً از این که ساکنان گتو ظاهراً از زندگی بهتر و مجلل تری نسبت به بسیاری از آلمانی‌ها در دوران جنگ برخوردار بودند، متعجب می‌شدند. در پایان، مقامات اس‌اس موفق به تکمیل این فیلم در مارس ۱۹۴۵ شدند، اما هرگز آن را به نمایش نگذاشتند. حقیقت این است که نسخه‌ی کامل این فیلم در جنگ از میان رفت.

حکومت نازی‌ -همچون دیگر اقداماتش برای فریب مردم آلمان و جهان- از عدم تمایل افراد عادی به درک ابعاد این جنایات سود می‌برد. به عنوان مثال، رهبران سازمان‌های مقاومت یهودیان می‌کوشیدند به ساکنان گتو در باره‌ی اهداف آلمانی‌ها هشدار دهند، اما حتی کسانی که در باره‌ی اردوگاه‌های مرگ چیزهایی شنیده بودند، لزوماً شنیده‌های خود را باور نمی‌کردند. به گفته ییتساک زوکرمان، یکی از رهبران نهضت مقاومت یهودیان در ورشو، "با عقل سلیم نمی‌شد درک کرد که از‌ میان بردن ده‌ها و صدها هزار یهودی ممکن باشد"

تبلیغات تا آخرین نفس

پیروزی اتحاد جماهیر شوروی در دفاع از مسکو در۶ دسامبر ۱۹۴۱ و اعلام جنگ آلمان علیه ایالات متحده پنج روز بعد، یعنی در ۱۱ دسامبر، خبر از درگیری‌های نظامی مدت‌دار می‌داد. پس از شکست فاجعه‌آمیز آلمان در استالینگراد در فوریه ۱۹۴۳، برای مبلغان نازی، حفظ حمایت مردم از جنگ به چالشی هولناک تر تبدیل شد. آلمانی‌ها از تطابق اخبار رسمی با واقعیات موجود به شدت ناتوان بودند، به این ترتیب، بسیاری از مردم برای کسب اطلاعات صحیح به رادیوهای خارجی روی آوردند. هنگامی که علاقمندان سینما از تماشای فیلم‌های خبری به این دلیل که تبلیغاتی فاحش و بی شرمانه‌اند خودداری کردند، گوبلز  به مسئولان سینماها دستور داد درهای سالن ها را پیش از نمایش اپیزودهای هفتگی قفل کنند تا کسانی که برای تماشای فیلم اصلی آمده بودند، به ناچار اپیزود هفتگی را نیز ببینند.

تا آخرین روزهای پایان جنگ، مبلغان نازی توجه مردم را به آنچه در صورت شکست آلمان بر سر این کشور خواهد آمد جلب می‌کردند. وزارت تبلیغات بویژه از فاش شدن یک برنامه‌ی اقتصادی که در سال ۱۹۴۴ توسط هنری مورگنتاو - وزیر دارایی دولت روزولت- برای آلمان پس از جنگ تهیه شده بود، بهره برد. مورگنتاو چنین پیش بینی کرده بود که با محروم کردن آلمان از صنایع سنگین، این کشور به اقتصاد کشاورزی بازگردانده خواهد شد. هدف از چنین اخباری- که گاه در افزایش مقاومت در برابر پیشروی متفقین مؤثر بود- تشدید هراس از تسلیم شدن، ترغیب تعصب و خشک مغزی و تشویق به ادامه‌ی ازمیان بردن دشمن بود.