گشتاپو: بررسی مختصر
گشتاپو، نیروی پلیس بدنام سیاسی آلمان نازی بود. در طول دوران نازی، نهاد گشتاپو گسترش و دستخوش تغییراتی شد. بر مبنای سیاستها و اولویتهای رژیم، گروهیهایی که مورد هدفشان قرار میگرفتند، تغییر کردند اما یک چیز ثابت ماند: گشتاپو ابزار مطمئن و بیرحمی بود که انگیزههای افراطی نازیسم را اجرا میکرد.
وقایع کلیدی
-
1
گشتاپو بهعنوان نیروی پلیس سیاسی آلمان نازی، مسئول حفاظت از رژیم در برابر دشمنان فرضی نژادی و سیاسی بود.
-
2
گشتاپو برای انجام تحقیقاتش، از مخبرها، تحت نظر گرفتن، جستجوی خانهها و روشهای بازجویی وحشیانه از جمله شکنجه استفاده میکرد.
-
3
یکی از مسئولیتهای اصلی گشتاپو، هماهنگسازی تبعید یهودیان به محلههای یهودینشین (گتوها)، اردوگاههای کار اجباری، اردوگاههای مرگ بود.
گشتاپو نیروی پلیس سیاسی دولت نازی بود.
گشتاپو مخفف نام آلمانی و رسمی "Geheime Staatspolizei" است. ترجمه تحتالفظی آن به فارسی "پلیس مخفی دولت" میباشد.
گشتاپو اولین نیروی پلیس سیاسی در تاریخ آلمان نبود. آلمان، همانند بسیاری از کشورها در اروپا، تاریخ طویلی در استفاده از پلیس سیاسی داشت.
پلیس سیاسی نوع خاصی از روش کار پلیس است و هدف آن حفظ وضع سیاسی موجود میباشد. نیروهای پلیس سیاسی، از دولت در برابر براندازی، خرابکاری یا کودتا حفاظت میکنند. آنها با زیرنظر گرفتن و استفاده از اطلاعات جمعآوری شده، کارشان را انجام میدهند. این روشها به آنها در شناسایی تهدیدهای داخلی علیه دولت کمک میکند. به نیروهای پلیس سیاسی گاه به عنوان "پلیس مخفی" اشاره میشود. دولتهای مستبد نظیر رژیم نازی اغلب برای برقراری و حفاظت از قدرتشان به آنها متکی هستند.
گشتاپو بهعنوان نماد قساوت نازیها
گشتاپو بهدلیل بیرحمیهایش بدنام شد.امروزه این نهاد و پلیس سیاسی آن، نماد پلیس استبدادی هستند.
کلمه "گشتاپو" اغلب بهاشتباه بهعنوان واژهای مشترک برای چندین گروه جنایتکار نازی بهکار میرود. در حقیقت، گشتاپو فقط یکی از چندین نهادی بود که جنایات نازی را مرتکب میشد. سایر نیروهای پلیس آلمان نیز در هولوکاست مقصر بودند. این مورد شامل پلیس جنایی (Kripo) و پلیس نظم یونیفرمپوش هم میشد.
بدنامی گشتاپو به دلیل عملکرد خودش بود. پلیسهای گشتاپو از شکنجه و خشونت در بازجوییها استفاده میکردند. آنها تبعید یهودیان به محل مرگشان را هماهنگ میکردند و بهشدت جنبشهای مقاومت در آلمان و در اروپای تحت اشغال آلمان را سرکوب میکردند.
استفاده از پلیس سیاسی در زمان جمهوری وایمار
قبل از به قدرت رسیدن نازیها در ۱۹۳۳، آلمان یک حکومت دموکراسی به نام جمهوری وایمار (۱۹۱۸-۱۹۳۳) داشت. این کشور اتحادیهای (فدراسیون) متشکل از چندین ایالت بود. این ایالتها شامل پروس، باواریا و ساکسونی بودند. اکثر این ایالتها نیروهای پلیس سیاسی خودشان را داشتند.
قانون اساسی جمهوری وایمار، حقوق فردی و حمایتهای قانونی را ضمانت میکرد. این موارد عبارت بودند از: آزادی بیان؛ آزادی مطبوعات؛ و برابری نزد قانون. نیروهای پلیس سیاسی مجبور به رعایت این حقوق بودند. بر اساس این قانون اساسی انجام اقدامات خودسرانهی پلیس منع شده بود. با این حال، پلیسهای سیاسی در زمان جمهوری وایمار فعال بودند.
پلیس سیاسی بهویژه بر مهار خشونت سیاسی در میان جنبشهای ضد دموکراتیک راست و چپ افراطی تمرکز داشت. این شامل استفاده از پلیس برای نظارت داشتن بر حزب نازی و حزب کمونیست نیز میشد. هر دوی این احزاب بهطور فزایندهای از آغاز سال ۱۹۳۰ در آلمان محبوبیت پیدا کرده بودند. در سه سال بعد، پلیس سیاسی زمان وایمار، برای رویارویی با این جنبشهای عمومی که اغلب با خشونت همراه بود به مشکل برخورد کرد.
نازیسازی پلیس سیاسی
در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳، آدولف هیتلر بهعنوان صدراعظم آلمان منصوب شد. هیتلر و سایر رهبران نازی برای ایجاد یک دولت دیکتاتوری نقشه کشیدند. آنها همچنین برای از میان برداشتن تمام مخالفین سیاسی برنامهریزی کردند. رژیم جدید نازی، قصد داشت برای به انجام رساندن این اهداف، از پلیس سیاسی آلمان استفاده کند. با این حال موانعی وجود داشت که میبایست برطرف شوند.
موانع نازیسازی پلیس سیاسی
در ابتدا دو مانع عمده وجود داشت:
- نخست، قانون اساسی جمهوری وایمار همچنان اجرا میشد. این قانون شامل ممانعت قانونی علیه اقدامات خودسرانه پلیس بود.
- دوم، نیروهای پلیس سیاسی آلمان متمرکز نبودند. آنها تابع دولتها و ایالتهای محلی بودند. این پلیس به هیتلر بهعنوان صدراعظم پاسخگو نبود.
این دو مانع، نحوهی استفادهی قانونی هیتلر و رژیم نازی از پلیس سیاسی را محدود میکردند. برای مثال، در هفتههای اول رژیم نازی، نازیها نمیتوانستند به آسانی دستور دستگیری کمونیستها را بدون مبنای قانونی برای پلیس سیاسی صادر کنند. ولی این امر به سرعت تغییر یافت.
برطرف کردن موانع قانونی
از فوریه ۱۹۳۳، رژیم نازی از احکام اضطراری برای تغییر آلمان استفاده کرد. این احکام، پلیس سیاسی را از پیروی از قانون اساسی و محدودیتهای قانونی آزاد ساخت. مهمترین آنها حکم آتشسوزی رایشستاگ (Reichstag Fire Decree) بود. این حکم در ۲۸ فوریه ۱۹۳۳ صادر شد. فرمان او حقوق فردی و حمایتهای قانونی را، نظیر حق حفظ حریم خصوصی به صورت تعلیق درآورد.این کار باعث شد که تحقیقات، بازجویی و دستگیری مخالفین سیاسی برای پلیس آسانتر شود. پلیس اکنون میتوانست نامههای خصوصی را بخواند و به تماسهای تلفنی بهطور مخفیانه گوش دهد و بدون مجوز، خانهها را تفتیش کند.
ایجاد گشتاپو
رژیم نازی قصد داشت یک نیروی پلیس سیاسی متمرکز ایجاد کند که مستقیماً به رهبر نازیها پاسخگو باشد. برای انجام این کار، آنها مجبور به تغییر شکل سیستم غیرمتمرکز پلیس بودند. این روند چند سال طول کشید. این روند شامل نازی سازی کل سیستم پلیس بود.
در اوایل دههی ۱۹۳۰، پلیس سیاسی وابسته به دولتهای محلی بود. از این رو، مشمول درگیریهای قدرتهای محلی بود. با این حال، در اواخر ۱۹۳۶، رژیم نازی یک نیروی پلیس سیاسی متمرکز قوی تحت رهبر اساس، هاینریش هیملر ایجاد کرد. این نیروی پلیس سیاسی، گشتاپو بود.
موقعیت گشتاپو در تابستان ۱۹۳۶ قویتر شد. در آن زمان این پلیس با پلیس جنایی (Kripo) ادغام شد. آنها با یکدیگر یک سازمان جدیدی با نام پلیس امنیت (SiPo) تشکیل دادند. معاون هیملر، راینهارد هایدریش ریاست پلیس امنیت را به عهده گرفت. هایدریش همچنین سرویس اطلاعات اساس (Sicherheitsdienst یا سرویس امنیتی) را رهبری میکرد. این اداره با مخفف اسم آلمانیاش "SD" نامیده میشد.
در سپتامبر ۱۹۳۹، پلیس امنیت، بهطور رسمی با سرویس اطلاعاتی اساس (SD) ادغام شد. آنها با هم به یک ادارهی جدید تبدیل شدند که اداره اصلی امنیت رایش (RSHA) نامیده میشد. گشتاپو ادارهی چهارم RSHA شد. ولی هنوز با نام گشتاپو شناخته میشد.
چه کسی برای گشتاپو کار میکرد؟
کارکنان گشتاپو، لباسهای ساده پلیس میپوشیدند و غالباً به آنها مأمورین گشتاپو میگفتند. اکثر این افراد بهطور حرفهای آموزش دیده بودند. آنها اغلب بهعنوان کارآگاه یا پلیسهای سیاسی زمان جمهوری وایمار کار کرده بودند. برای مثال، هاینریش مولر از سال ۱۹۱۹ برای پلیس مونیخ کار کرده بود. او به کارش ادامه داد تا در سال ۱۹۳۹ رئیس گشتاپو شد. پلیسهای آموزش دیدهی حرفهای مثل مولر توانستند تجربه، دانش و مهارت خود را به گشتاپو بیاورند.
ولی همهی مأمورین گشتاپو پلیسهای با سابقه نبودند. برخی از آنها از طریق سرویس اطلاعاتی اساس (SD) وارد گشتاپو شده بودند. اعضای اسدی SD ایدئولوگهای نازی بودند و آموزش پلیسی کم یا اصلاً نداشتند. آنها بهعنوان بخشی از طرح رهبر اساس هاینریش هیملر استخدام شدند تا نظام پلیس را به نهادی با محوریت ایدئولوژی نازی تغییر دهند.
گشتاپو، دانش پلیسهای حرفهای را با اشتیاق ایدئولوگهای نازی ادغام کرد.
مأموریت گشتاپو چه بود؟
مأموریت گشتاپو "تحقیق کردن و مبارزه با هرگونه تهدید علیه دولت بود." از منظر نازیها، تهدیدهای متوجه دولت، گسترهی وسیعی از رفتارها را دربر میگرفت. این رفتارها شامل همه چیز از مخالفت سیاسی سازماندهیشده گرفته تا نقطهنظرات انتقادی درباره نازیها میشد. دولت حتی عضو بودن در دسته یا گروههای مشخص را تهدیدآمیز تلقی میکرد. برای مبارزه با این گستره عظیم از تهدیدهای بالقوه، دیکتاتوری نازی به گشتاپو قدرت زیادی داد.
یک روش برای به انجام رساندن مأموریت گشتاپو، اجرای قوانین جدید نازیها بود. برخی از این قوانین به وضوح انتقاد از رژیم را به عنوان یک تهدید امنیتی تعریف میکرد. برای مثال، بر اساس قانونی در دسامبر ۱۹۳۴، نقد کردن حزب نازی یا رژیم نازی غیرقانونی اعلام شد. جوک گفتن درباره هیتلر میتوانست بهعنوان "حملهی بدخواهانه علیه دولت یا این حزب" تلقی شود.این کار میتوانست دستگیری توسط گشتاپو، محاکمه در دادگاه ویژه و حتی زندانی شدن در اردوگاه کار اجباری را به دنبال داشته باشد.
ولی گشتاپو حتی فراتر از زیر نظر گرفتن رفتار افراد اقدام کرد. آنها ایدئولوژی نازیها را که تمام گروههای مردم را دشمنان نژادی یا سیاسی محسوب میکرد، اجرایی کردند. عضویت در حزب کمونیست یا پیشینهی یهودی داشتن کافی بود تا فردی به عنوان تهدید برای دولت تلقی شود و مورد توجه گشتاپو قرار گیرد.
در دههی ۱۹۳۰، اکثریت آلمانیهای آریایی با گشتاپو سروکاری نداشتند یا انتظار میرفت نداشته باشند. ولی گشتاپو یک تهدید مداوم برای مخالفان سیاسی، دگراندیشان مذهبی (از جمله شاهدان یهوه)، همجنسگرایان و یهودیان بود.
توانمندسازی گشتاپو با حبس حفاظتی
رژیم نازی به ماموران گشتاپو قدرت زیادی داد تا در مورد سرنوشت افرادی که دستگیر کرده بودند تصمیم بگیرند.
از همه مهمتر، گشتاپو اختیار فرستادن مستقیم افراد به اردوگاههای کار اجباری را داشت که به آن "حبس حفاظتی" (Schutzhaft) گفته میشد. حبس حفاظتی به گشتاپو امکان میداد که سلسله مراتب دادگاهی را نادیده بگیرد. آنهایی که در حبس حفاظتی قرار میگرفتند، نمیتوانستند با وکیل مشاوره کنند، برای محکومیتشان درخواست تجدید نظر دهند، یا از خودشان در دادگاه دفاع کنند. گشتاپو حتی از حبس حفاظتی برای لغو تصمیمات دادگاه در برخی موارد استفاده میکرد. معمولاً آنها این کار را زمانی انجام میدادند که حکم دادگاه را خیلی سبک تلقی میکردند.
نهاد گشتاپو مشمول نظارت قانونی و مدیریتی نبود. این یعنی هیچ نهاد دیگری (از جمله دادگاهها) نمیتوانستند تصمیمات گشتاپو را لغو کنند. گشتاپو تصمیم نهایی را میگرفت.
گشتاپو چگونه عمل میکرد؟
مأمورین گشتاپو مأموریتشان را به روشی افراطی انجام میدادند. در آلمان نازی، آنها از روشهای بازپرسیهای پلیس عادی استفاده میکردند اما این کار را بدون محدودیتهای قانونی انجام میدادند. آنها خبرهای رسیده از عموم را پیگیری کرده، خودسرانه تحقیق میکردند و به صورت وحشیانه بازجوییهای انجام میدادند. در نهایت، سرنوشت افرادی که مأمورین گشتاپو دستگیر کرده بودند در دست آنها بود.
خبرچینی
گاهی گشتاپو خود تحقیقات را انجام میداد. در مواقع دیگر، گشتاپو از مردم خبر میگرفت. همسایه، آشنا، همکار، دوست یا عضوی از خانواده میتوانست به گشتاپو اطلاع دهد که یک شخص رفتار غیرقانونی یا مشکوک دارد. سایر نیروهای پلیس و سازمانهای نازی نیز میتوانستند جرایم یا تهدیدهای بالقوه را اطلاع دهند.
در آلمان نازی، این نوع از خبررسانی را خبرچینی میگفتند. انگیزهی آنها اغلب ایدئولوژی، سیاسی یا منافع شخصی بود. پیامدهای گزارشهای رسیده علیه این افراد، میتوانست شدید باشد.
جستجوها و تحتنظر گرفتنهای خودسرانه
در حین روند تحقیقات، افسران گشتاپو با شاهدین مصاحبه میکردند، خانهها و آپارتمانها را جستجو میکردند و آنها را تحت نظر میگرفتند. در آلمان نازی هیچ محدودیتی برای این عملیات وجود نداشت. گشتاپو برای خواندن نامهی مشکوک، وارد شدن به خانه یا گوش دادن به مکالمات تلفنی نیاز به مجوز نداشت.
بسیاری از مردم از تحتنظر گرفتن گشتاپو هراس داشتند. در واقعیت، گشتاپو پرسنل محدودی داشت و از این روشها فقط در موارد خاص استفاده میکرد. عملا امکان زیر نظر گرفتن کل جمعیت آلمان وجود نداشت. به همین دلیل بود که این خبرچینیها آنقدر مهم بودند.
بازجوییها
گشتاپو بهخاطر استفاده از روشهای بیرحمانه در بازجوییها بدنام بود. افسران گشتاپو مرتباً از تهدید و شکنجه روحی و جسمی استفاده میکردند. کتک زدن بازداشتیها برای گشتاپو امری عادی بود. علیرغم روشهای بازجویی وحشیانه گشتاپو، آنها اغلب خودشان افراد دستگیر شده را نمیکشتند. با این حال، برخی از افراد در طول بازجوییها یا در بازداشت گشتاپو میمردند.
تصمیم به سرنوشت افراد دستگیر شده
مأمورین گشتاپو قدرت تعیین سرنوشت مردم را داشتند. مأمورین شخصی میتوانستند سختگیر نباشند. آنها میتوانستند، افراد را آزاد کنند، پروندهها را رد کنند یا اختار یا جریمه بدهند.
در عین حال، مأمورین گشتاپو میتوانستند تصمیمات بیرحمانه اتخاذ کنند. آنها میتوانستند افراد را برای مدتی نامحدود زندانی کنند یا به رفتن به اردوگاه کار اجباری محکوم کنند. تنها راه نظارت بر این تصمیمات از درون خود گشتاپو بود.
گشتاپو و یهودیها پیش از جنگ
نازیها، یهودیهای آلمان را تهدیدی اساسی برای مردم آلمان و رژیم نازی تلقی میکردند. از این رو، گشتاپو مسئول مهار یهودیان بهعنوان بخشی از مأموریتش برای دفاع از دولت بود. این موضوع در نیمهی دوم دههی ۱۹۳۰ بهطور فزایندهای اهمیت پیدا کرد.
در دو سال نخست رژیم نازی، گشتاپو بر کنترل جمعیت یهودیان تمرکز نداشت. در آن زمان، اولویت گشتاپو مهار مخالفان سیاسی بود. گشتاپو تعدادی یهودی را در سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ دستگیر کرد اما این یهودیان معمولاً بهدلیل کمونیست یا سوسیال دموکرات بودن دستگیر میشدند. گشتاپو آنها را مخالفان سیاسی تلقی میکرد.
قوانین نورنبرگ و ناپاکی نژادی
دخالت گشتاپو در اقدامات یهودستیزانه، با تصویب قوانین نورنبرگ در پاییز ۱۹۳۵ شروع به تغییر کرد. این قوانین، ازدواجهای آتی بین یهودیان و غیریهودیان آلمانی را (یعنی افرادی که نازیها "از خون آلمانی" محسوب میکردند) منع کرد. آنها همچنین روابط جنسی خارج از ازدواج بین یهودیان و غیریهودیان آلمانی را جرم دانستند. نازیها به این جرم "آلودگی نژادی" (Rassenschande) میگفتند.
در واکنش به قوانین جدید، ادارات گشتاپو در سراسر آلمان، ادارات ویژهای در امور یهودیان (Judenreferate) تأسیس کردند. یکی از مسئولیتهای آنها، تحقیقات درباره پروندههای آلودگی نژادی بود.
مهاجرت و "مسئله یهودیت"
ادارات امور یهودیان گشتاپو، سیر مهاجرت یهودیان را نیز پیگیری میکرد. در دههی ۱۹۳۰، دولت نازی مهاجرت یهودیان را بهترین راهحل "مسئله یهودیت" در نظر داشت. گشتاپو از طرق متفاوت به هماهنگکردن و سرعت بخشیدن به امور مهاجرت کمک میکرد. این روش آنها، برای مقابله با تهدید فرضی یهودیت، علیه رژیم نازی بود.به طور خاص، ادارات امور یهودی گشتاپو، تلاش داشتند تا اطمینان حاصل کنند که داراییهای مالی یهودیان در کشور باقی بماند و به دولت نازی منتقل شود.
گشتاپو در جنگ
بدنامترین و مرگبارترین جرایم گشتاپو از ۱۹۳۹-۱۹۴۵ در طول جنگ جهانی دوم رخ داد.
در طول این زمان، گشتاپو وظایف متعددی در داخل آلمان نازی و خارج از آن در قلمروهای تحت اشغال نازیها مرتکب شد. این وظایف به منظور تضمین امنیت رژیم نازی بود. جنگ وظیفهی گشتاپو را افراطی کرد. زمانی که مأمورین گشتاپو به قلمروهای تحت اشغال آلمانها اعزام شدند، مصون از مجازات، با جمعیت محلی بیرحمانه برخورد کردند.
گشتاپو در طول جنگ:
- غیرنظامیانی را که جنگ را تضعیف کرده بودند یا رژیم را به چالش کشیدهبودند، بازجویی و به شدت تنبیه میکرد
- در اقدامات آینزاتسگروپن و تیربارانهای جمعی یهودیان و غیریهودیان مشارکت میکرد
- بر کارگران اجباری خارجی در آلمان و در قلمروهای تحت اشغال آلمانها، نظارت میکرد
- جنبشهای مقاومت را در آلمان و در قلمروهای تحت اشغال آلمان سرکوب میکرد
- تبعیدهای یهودیان از سراسر اروپا به محلههای یهودینشین (گتوها)، اردوگاههای کار اجباری، سایتها و اردوگاههای مرگ را سازماندهی میکرد.