یوزف منگله
یوزف منگله، یکی از پزشکان اساس، آزمایشهای پزشکی غیرانسانی و اغلب مرگبار را بر روی زندانیان آشویتس، انجام میداد. او به دلیل انجام آزمانیشهای تجربی بر روی زندانیان اردوگاه، به عنوان بدنامترین پزشک نازی معروف و به ”فرشتهی مرگ“ ملقب شد. او بیشتر بهدلیل حضورش بر روی سکویی در آشویتس که از آنجا زندانیان را از هم جدا میکردند یاد میشود.
وقایع کلیدی
-
1
منگله برای توجیه طیف وسیعی از آزمایشهای تجربی بر روی یهودیان و روماها (”کولیها“) از نظریهی اصلاح نژادی نازیها استفاده میکرد.
-
2
بسیاری از افرادی که در آشویتس تحت آزمایشهای تجربی قرار گرفتند، جان خود را در جریان این روند از دست دادند. در بعضی از آزمایشها، هدف موردنظر، مرگ افراد بود.
-
3
منگله پس از جنگ، برای فرار از عدالت به خاطر جنایاتش، به آمریکای جنوبی فرار کرد. او در سال ۱۹۷۹ در برزیل درگذشت.
مقدمه
ژوزف منگله یکی از بدنامترین شخصیتهای هولوکاست میباشد. خدمت او در آشویتس و آزمایشهای پزشکیی که در آنجا انجام میداد، او را به شناختهشدهترین عامل جنایات صورتگرفته در آن اردوگاه تبدیل کرده است. زندگی مخفیانهی او پس از پایان جنگ، نشانگر ناکامی بینالمللی برای به محاکمه کشاندن عاملان جنایات نازیها میباشد.
منگله بهدلیل بدنامیاش، موضوع بسیاری از کتابها، فیلمها و برنامههای تلویزیونی پرمخاطب بوده است. بسیاری از این تصاویر، اصل حقایق جنایات منگله را تحریف و او را از بستر تاریخیاش خارج میکنند. برخی او را بهعنوان دانشمندی دیوانه معرفی میکنند که آزمایشهای سادیستی را بدون هیچگونه مبنای علمی انجام میداده است.
واقعیت دربارهی منگله از این هم آزاردهندهتر است. او پزشک و پژوهشگری با تجربه و همچنین یک کهنهسرباز پرافتخار بود. او در رشتهی خود مورد احترام و برای یکی از مؤسسات پژوهشی پیشرو در آلمان کار میکرد. بیشتر پژوهشهای پزشکی او در آشویتس متکی بر کارهای دیگر دانشمندان آلمانی بود. او یکی از دهها پژوهشگر زیستپزشکیی بود که آزمایشهایی را روی زندانیان اردوگاههای کار اجباری نازیها انجام میداد و یکی از چند متخصص پزشکی بود که قربانیان را برای قتل در اتاقهای گاز آشویتس انتخاب میکردند.
منگله در چارچوب هنجارهای علوم آلمان تحت رژیم نازی عمل میکرد. جنایات او نمایانگر خطر شدید علومی است که در خدمت ایدئولوژی باشد. ایدئولوژی که حقوق، کرامت و حتی انسانیت گروهایی خاصی از بشر را انکار میکند.
منگله پیش از آشویتس
یوزف منگله در ۱۶ مارس ۱۹۱۱ در شهر باواریایی گونتسبورگ آلمان به دنیا آمد. او بزرگترین پسر کارل منگله، تولیدکننده موفق تجهیزات کشاورزی بود.
منگله در چند دانشگاه در رشتهی پزشکی و انسانشناسی زیستی، تحصیل کرد و در سال ۱۹۳۵ از دانشگاه مونیخ مدرک دکترای انسانشناسی زیستی را دریافت نمود. وی در سال ۱۹۳۶ در آزمونهای پزشکی دولتی قبول شد.
منگله در سال ۱۹۳۷ در مؤسسهی بیولوژی وراثت و بهداشت نژادی فرانکفورت آلمان شروع به کار کرد. در آنجا او دستیار دکتر اوتمار فون ورشوئر، مدیر آنجا بود. ورشوئر یک متخصص ژنتیک پیشرو بود که بهدلیل پژوهشهایش روی دوقلوها شهرت داشت. منگله در سال ۱۹۳۸ تحت هدایت ورشوئر، دکترای دیگری را اخذ کرد.
پذیرش ایدئولوژی نازیها
منگله پیش از به قدرت رسیدن حزب نازی، از آنها بهطور فعال پشتیبانی نمیکرد. با این حال در سال ۱۹۳۱ به استالهلم، از شبهنظامیان یک حزب راستگرای دیگر، حزب خلق ملی آلمان پیوست. با ادغام استالهلم در اسای نازی در سال ۱۹۳۳، منگله به عضویت آن درآمد اما در سال ۱۹۳۴ از مشارکت فعالانه دست کشید.
منگله در طول تحصیلات دانشگاهیاش، از علم نژادی، نظریهی نادرست نژادپرستی بیولوژیکی استقبال میکرد. او باور داشت که آلمانیها از نظر بیولوژیکی با نژادهای دیگر متفاوت و از آنها برتر هستند. علم نژادی، اصل اساسی ایدئولوژی نازیها بود. هیتلر برای توجیه عقیمسازی اجباری افراد مبتلا به بیماریهای جسمی یا ذهنی خاص یا بدشکلی فیزیکی، از علم نژادی استفاده میکرد. قوانین نژادی نورنبرگ که ازدواج آلمانیها با یهودیان، سیاهپوستان یا افراد کولی را غیرقانونی اعلام کردهبود نیز بر اساس علم نژادی بنا شده بودند.
منگله در سال ۱۹۳۸ به حزب نازی و اساس پیوست. وی در کارش بهعنوان دانشمند، به دنبال پشتیبانی از هدف نازیها برای حفظ و افزایش برتری فرضی ”نژاد“ آلمانی بود. کارفرما و مربی منگله، ورشوئر، نیز از نژادپرستی بیولوژیکی استقبال میکرد. ورشوئر و کارکنانش—از جمله منگله—علاوه بر انجام پژوهش، نظرات کارشناسانهشان را به مقامات نازی برای مشخص کردن آنکه آیا افراد طبق قوانین نورنبرگ واجد شرایط آلمانی بودن هستند یا خیر ارائه میدادند. منگله و همکارانش، آلمانیهایی را که ممکن بود بهدلیل شرایط جسمی یا ذهنیشان واجد شرایط عقیمسازی اجباری یا ممنوعیت ازدواج شوند را نیز تحت قوانین آلمان ارزیابی میکردند.
خدمت در جبههی شرق
در ژوئن ۱۹۴۰ منگله به ارتش آلمان فراخوانده شد (ورماخت). یک ماه بعد، برای خدمت پزشکی در وافن-اساس (شاخه نظامی اساس) داوطلب شد. در ابتدا، برای ادارهی اصلی نژاد و اسکان اساس (یا سازمان مسئول «صیانت از خلوص نژادی اس اس) (RuSHA) در لهستان تحت اشغال آلمان کار میکرد. در آنجا، منگله معیارها و روشهای مورد استفاده توسط اساس را ارزیابی میکرد تا تعیین کند آیا افرادی که ادعا میکنند آلمانیتبارند، از نظر نژادی و جسمی، واجد شرایط آلمانی بودن میباشند یا خیر.
در اواخر سال ۱۹۴۰، منگله در گردان مهندسی ”وایکینگ“ لشکر اساس بهعنوان افسر پزشک منصوب شد. از ژوئن ۱۹۴۱، حدود ۱۸ ماه، او شاهد نبردهای بهشدت وحشیانه در جبههی شرق بود. بهعلاوه در نخستین هفتههای حملهی آلمان به اتحاد جماهیر شوروی، لشکر منگله به کشتار هزاران غیرنظامی یهودی پرداخت. خدمت منگله در جبههی شرق، نشان صلیب آهنین، هم درجهی ۲ و هم درجهی ۱، و ارتقا به درجهی سروان اساس (هاوپتاشتورمفورر-اساس) را برایش به ارمغان آورد.
منگله در ژانویه ۱۹۴۳ به آلمان بازگشت. درحالیکه منتظر مأموریت بعدی وافن-اساس بود، دوباره برای مربی خود ورشوئر شروع به کار کرد. در آنزمان، ورشوئر به عنوان مدیر مؤسسه کایزر ویلهلم در زمینهی انسانشناسی، ژنتیک انسانی و اصلاح نژاد (KWI-A) مشغول به کار شده بود.
انتصاب در آشویتس
در ۳۰ مه ۱۹۴۳، اساس منگله را برای ماموریت در آشویتس منصوب کرد. مدارکی وجود دارد مبنی بر اینکه منگله خود برای این انتصاب درخواست داده بود. او بهعنوان یکی از پزشکان اردوگاه در آشویتس-بیرکناو کار میکرد. آشویتس-بیرکناو یکی از بزرگترین اردوگاههای آشویتس بود و همچنین بهعنوان اردوگاه کشتار یهودیان تبعیدی از سراسر اروپا فعالیت میکرد. منگله علاوه بر وظایف دیگر، مسئولیت اردوگاه کولیهای بیرکناو (در اصل، ”Zigeunerlager“) را بر عهده داشت. در آغاز سال ۱۹۴۳، نزدیک به ۲۱٬۰۰۰ مرد، زن و کودک روما (که بهطور تحقیرآمیز به عنوان کولیها یا ”Zigeuner“ شناخته میشدند) به آشویتس فرستاده و در اردوگاه کولیها زندانی شدند. هنگامی که در ۲ اوت ۱۹۴۴ این اردوگاه خانوادگی منحل شد، منگله در انتخاب ۲٬۸۹۳ زندانی روما (کولی) که قرار بود در اتاقهای گاز بیرکناو کشته شوند مشارکت داشت. اندکی پس از آن، او به عنوان پزشک ارشد بخشی از مجموعهی اردوگاه آشویتس به نام آشویتس-بیرکناو یا آشویتس دوم منصوب شد. وی در نوامبر ۱۹۴۴، به بیمارستان بیرکناو برای اعضای اساس منتقل شد.
”فرشتهی مرگ“: انتخاب زندانیان برای کشتار
کادر پزشکی آشویتس بهعنوان بخشی از وظایف اردوگاه، بهاصطلاح، انتخابهایی را هم انجام میدادند. هدف این انتخابها، شناسایی افرادی بود که قادر به کارکردن نبودند. اساس چنین افرادی را بیمصرف میدید و بنابراین آنها را به قتل میرساند. هنگامی که وسایل حملونقل یهودیان به بیرکناو میرسید، پرسنل پزشکی اردوگاه، تعدادی از افراد بزرگسال توانمند را برای انجام کارهای اجباری در اردوگاههای کار اجباری انتخاب میکردند. آنهایی که برای کار انتخاب نمیشدند، از جمله کودکان و افراد بزرگسال دیگر، در اتاقهای گاز کشته میشدند.
پزشکان اردوگاه در آشویتس و دیگر اردوگاههای کار اجباری نیز انتخابهای دورهای را در درمانگاهها و پادگانهای اردوگاهها انجام میدادند. آنها این انتخابها را بهمنظور شناسایی زندانیانی که مجروح گشته یا به دلیل کار کردن بیشازحد، بیمار یا ضعیف شده بودند انجام میدادند. اساس برای کشتن این زندانیان از روشهای گوناگون، از جمله تزریق مواد کشنده و کشتار با گاز استفاده میکرد. اینگونه گزینشهای متعارف منگله در بیرکناو باعث شد که بعضی از زندانیان او را ”فرشتهی مرگ“ بنامند. یکی از زندانیان به نام جیزلا پرل،که یک پزشک زنان در بیرکناو بود، بعداً به یاد آورد که تا چه میزان حضور منگله در درمانگاه زنان باعث وحشت زندانیان میشد:
ما از این بازدیدها بیشتر از هر چیز دیگری میترسیدیم زیرا[ . . .] هرگز نمیدانستیم که آیا ما اجازه زنده ماندن خواهیم داشت یا خیر[ . . . .] او آزاد بود هر کاری که دوست داشت با ما انجام دهد.
به نقل از خاطرات جیزلا پرل، من پزشک آشویتس بودم.
پس از جنگ جهانی دوم، بهواسطهی گزارشهای پزشکان زندانی که زیر نظر منگله کار کرده بودند و زندانیانی که از آزمایشهای پزشکی او نجات یافته بودند، وی به خاطر کارهایی که در آشویتس مرتکب شده بود به بدنامی مطرح شد.
منگله یکی از ۵۰ پزشکی بود که در آشویتس خدمت میکردند. وی نه پزشک عالیرتبهای در مجتمع اردوگاه آشویتس بود و نه فرماندگی سایر پزشکان آنجا را بر عهده داشت با این وجود، با اختلاف بسیار زیادی، از شناختهشدهترین پزشکانی است که در آشویتس خدمت کردهاند. یک از دلایل این امر، حضور مستمر منگله بر روی سکویی بود که انتخابها از روی آن انجام میشد. مواقعی که منگله در انتخابها نقشی نداشت، اغلب بر روی سکو حاضر میشد تا از میان زندانیان، دوقلوها را برای آزمایشهایش و پزشکانی را برای درمانگاه بیرکناو پیدا کند. در نتیجه، بسیاری از نجاتیافتگانی که پس از رسیدن به آشویتس انتخاب شده بودند، تصور میکردند پزشکی که آنها را انتخاب کرده منگله بوده است. با این حال، منگله کاری بیشتر از همکارانش انجام نمیداد.
پژوهشهای زیستپزشکی در آشویتس
اساس به پژوهشگران زیستپزشکی اجازه میداد تا در اردوگاههای کار اجباری آزمایشهای غیراخلاقی و اغلب کشنده را بر روی انسانها انجام دهند. آشویتس زندانیان را برای انجام آزمایشهای انسانی در اختیار اردوگاههای دیگر قرار میداد. این اردوگاه، خود نیز بهعنوان محلی برای آزمایشهای انسانی مورد استفاده قرار میگرفت و این امر بهدلیل تعداد زندانیانی بود که به آنجا فرستاده میشدند. اساس ۱.۳ میلیون مرد، زن و کودک را از ملیتها و پیشینههای قومی مختلف به آشویتس فرستاد. پژوهشگرانی که به دنبال سوژههای انسانی با ویژگیهای خاص بودند در آشویتس، نسبت به اردوگاههای دیگر راحتتر میتوانستند آنها را پیدا کنند.
منگله یکی از دهها پرسنل پزشکی اساس بود که بر روی زندانیان آشویتس، آزمایش انجام میداد. این پزشکان عبارت بودند از:
- ادوارد ویرتس، رئیس پزشکان آشویتس؛
- کارل کلابرگ، متخصصی نامدار در درمان ناباروری؛
- هورست شومن، که هزاران بیمار با ناتوانی جسمانی را در طول برنامه اتانازی نازیها با گاز به قتل رساند؛
- پزشک اساس هلموت وتر، که دارو های شرکت بایر زیر مجموعهی آگ فاربن را بر روی زندانیان اردوگاههای کار اجباری داخائو، آشویتس و گوسن آزمایش میکرد.
- یوهان پل کرمر، استاد آناتومی.
این پزشکان، کار در آشویتس را فرصتی هیجانانگیز برای پیشبرد پژوهشهای خود میدانستند.
انواع آزمایشهایی که انجام میشد
آزمایشها در اردوگاههای کار اجباری، به طور مستمر قربانیان بسیاری را ناقصالعضو میکرد یا باعث مرگ آنها میشد. در بعضی از آزمایشها، هدف مرگ قربانیان بود. متخصصین پزشکی که در آشویتس آزمایشها را انجام میدادند، نه رضایت زندانیان را جلب میکردند و نه آنها را از درمانشان یا عوارض احتمالی آزمایش آگاه میکردند. انواع آزمایشهایی که در آشویتس انجام میشد عبارت بودند از:
- آزمایش روشهای عقیمسازی گروهی؛
- ایجاد زخم روی بدن زندانیان یا آلوده کردن آنها به بیماریها برای مطالعه عوارض و آزمایش درمانها؛
- انجام جراحیها و متدهای غیرضروری روی بیماران برای اهداف پژوهشی یا آموزش متخصصین پزشکی؛
- کشتار و کالبدشکافی زندانیان برای پژوهشهای انسانشناسی و پزشکی.
آزمایشهای منگله در آشویتس
منگله جدا از وظایف همیشگی خود در آشویتس، پژوهشها و آزمایشهایی را روی زندانیان انجام میداد. احتمال میرود که ورشوئر، استادراهنمای منگله، بهمنظور پشتیبانی از پژوهشهای مؤسسه کایزر ویلهلم برای انسانشناسی، ژنتیک انسانی و اصلاح نژاد (KWI-A) انتقال وی به آشویتس را ترتیب داده باشد. منگله در تمام مدتی که در آشویتس بود برای همکارانش در آلمان خون، اعضای بدن، اندام، اسکلت و جنین میفرستاد. همهی آنها متعلق به زندانیان آشویتس بودند. منگله از طریق انجام مطالعات و آزمایشهایی که بر روی زندانیان برای همکارانش انجام میداد، در پروژههای پژوهشی آنها مشارکت داشت.
منگله علاوه بر همکاری با KWI-A، آزمایشهای خودش را روی زندانیان آشویتس انجام میداد. او امیدوار بود که با انتشار نتایج کار، شرایط لازم را برای دریافت مقام استادی در دانشگاه به دست آورد.
منگله در طول خدمت در آشویتس، مجتمع پژوهشی را در چند پادگان سازماندهی کرد. او کارکنانش را از میان زندانیانی که متخصص پزشکی بودند انتخاب میکرد. منگله توانست وسایل و تجهیزات بهروز را برای پژوهشها خود مهیا کند و حتی یک آزمایشگاه پاتولوژی برپا نمود.
اهداف پژوهش
پژوهش خود منگله و پژوهشی که برای KWI-A انجام میداد بهطور کلی بر نحوهی تبدیل ژنها به ویژگیهای جسمی و ذهنی متمرکز بودند. هنگامی که این کار بهطور اخلاقی انجام شود، حوزهای مشروع و مهم در حیطهی پژوهشهای ژنتیکی است. اما، کارهای منگله، ورشوئر و همکارانشان بهواسطه باور آنها به نظریهی شبهعلمی نژادی که برای ایدئولوژی نازیها بنیادی بود، منحرف شده بود. این نظریه بر این باور بود که نژادهای انسانی بهطور ژنتیکی از یکدیگر متمایز هستند. این نظریه سلسله مراتبی از نژادها را ایجاد کرده بود و تأکید داشت که بهطور ژنتیکی بروز ویژگیهای منفی در نژادهای ”پستتر“ نسبت به افراد متعلق به نژادهای ”برتر“ محتملتر است. ظاهراً این ویژگیهای وراثتی منفی، مواردی بیشتر از بیماریها و نارساییهای جسمی و روانی را شامل میشدند. ظاهراً آنها رفتارهایی که از لحاظ اجتماعی غیرقابلقبول و غیراخلاقی بودند مانند ولگردی، روسپیگری و بزهکاری را نیز شامل میشدند. بر اساس نظریهی نادرست نژادی، ازدواج میان نژادها ویژگیهای منفی را به نژادهای ”برتر“ انتقال داده و آنها را تضعیف کرده است.
منگله به دنبال شناسایی نشانگرهای فیزیکی و بیوشیمیایی خاصی بود که بهطور قطع بتوانند اعضای نژادهای خاص را شناسایی کنند. وی و همکارانش باور داشتند که پیدا کردن چنین نشانگرهایی برای حفظ برتری نژادی فرضی مردم آلمان بسیار مهم است. برای منگله و همکارانش اهمیت این پژوهش، انجام آزمایشهای مضر و کشنده را بر روی افرادی که آنها را از نظر نژادی پستتر میدانستند—در این مورد زندانیان آشویتس—توجیه میکرد.
قربانیان منگله چه کسانی بودند؟
منگله قربانیانش را عمدتاً از دو گروه قومی انتخاب میکرد: کولیها و یهودیان. این گروهها بهطور خاص مورد توجه پژوهشگران زیستپزشکی آلمان نازی بودند. ایدئولوژی نازیها، هم کولیها و هم یهودیان را ”مادون انسان“ و تهدیدی برای ”نژاد“ آلمانی در نظر میگرفت. به این دلیل، دانشمندان نازی، اصول اخلاق پزشکی را برای اعضای این گروهها اعمال نمیکردند.
هنگامی که منگله در آشویتس-بیرکناو خدمت میکرد، بیش از ۲۰٬۰۰۰ کولی در آن اردوگاه زندانی و صدها هزار یهودی با وسایل حملونقل به آنجا آورده شده بودند. در هیچ جای دیگر دنیا دانشمندان نمیتوانستند به تعداد زیادی از اعضای این گروهها که در یک مکان متمرکز شدهاند دسترسی داشته باشند و در هیچ جای دیگری آنها این قدرت را نداشتند که با هر روشی که بخواهند روی انسانها آزمایش انجام دهند. منگله برای یکی از همکارانش توضیح داده بود که استفاده نکردن از این فرصتها برای آزمایش انسانی در آشویتس-بیرکناو، جرم خواهد بود.
روما (کولیها)
منگله علاوه بر انتخاب کولیها بهعنوان سوژه برای آزمایشهای پزشکی خود، در اردوگاه کولیها روی مردان، زنان و کودکان کولی یک مطالعه انسانشناسی انجام داد. هنگامی که در میان کودکان کولی اردوگاه، بیماری نوما که یک قانقاریای دهانی است، شیوع پیدا کرد، پزشکان زندانی را مأمور کرد تا دربارهی آن مطالعه کنند. نوما عفونتی باکتریایی است که بیشتر، کودکانی که دارای سوء تغذیه شدید میباشند به آن مبتلا میشوند. با این حال، منگله باور داشت که کودکان کولی در آشویتس بیشتر بهدلیل وراثت خود به نوما مبتلا میشوند تا بهعلت شرایط اردوگاه. پزشکان زندانی، روش درمان نوما را که معمولاً یک بیماری کشنده بود، کشف کردند. با این وجود، همهی کودکانی که درمان شده بودند سرانجام در اتاقهای گاز کشته شدند.
دوقلوها
در دههی ۱۹۳۰، تمرکز اصلی پژوهشهای ژنتیک انسانی، روی دوقلوها بود. پیش از جنگ جهانی دوم، ورشوئر و دیگر پژوهشگران زیستپزشکی، از دوقلوها برای مطالعهی بیماریهای وراثتی استفاده میکردند. پژوهشگران قدیمی، رضایت دوقلوها یا والدینشان را کسب میکردند اما به خدمت گرفتن تعداد زیادی دوقلو بهمنظور انجام این مطالعات برای پژوهشگران دشوار بود. در آشویتس، منگله از میان یهودیانی که به آن اردوگاه رسیده و کولیهایی که در آنجا زندانی شده بودند، صدها دوقلو را جمعآوری کرد. هیچ پژوهشگری هرگز نتوانسته بود روی چنین تعداد زیادی از دوقلوها، مطالعه و آزمایش انجام دهد.
منگله به کارکنانش دستور داد تا همه اعضای بدن دوقلوها را اندازهگیری و ثبت کنند. او از دوقلوها مقدار زیادی خون گرفت و گاهی روشهای دردناکی را روی آنها انجام میداد.
[...] آنها به همهی قسمتهای بدن ما آمپول میکردند. در نتیجه این تزریقها، خواهرم بیمار شد. گردنش بهدلیل عفونت شدید متورم شد. آنها خواهرم را به بیمارستان فرستادند و او را بدون بیهوشی در شرایط ابتدایی عمل کردند. (…)
بر اساس گزارش لورنک آندریاس منَشه، اردوگاه شماره الف ۱۲۰۹۰.
منگله همچنین مجموعهای از دوقلوها را همزمان کشت تا اجساد آنها را کالبدشکافی کند. وی پس از مطالعهی کالبدشکافیها، بعضی از اندامها را به KWI-A فرستاد.
افراد مبتلا به ناهنجاریهای مادرزادی
هنگامی که منگله در آشویتس-بیرکناو یهودیانی را که بر روی سکو آمده بودند انتخاب میکرد، به دنبال افرادی بود که مبتلا به اختلالات جسمی باشند. این افراد شامل کوتولهها، مبتلایان به غولپیکری یا کسانی میشد که دارای پای کج بودند. وی این افراد را مورد مطالعه قرار میداد و سپس آنها را میکشت. او بدنهای آنها را برای مطالعهی پژوهشگران به آلمان میفرستاد.
منگله همچنین به دنبال کولیها و یهودیان مبتلا به هتروکرومی بود، بیماریی که در آن رنگ چشم یک نفر با رنگ چشم دیگرش متفاوت است. یکی از همکاران منگله در KWI-A به طور خاص به این بیماری علاقهمند بود. منگله افراد مبتلا به هتروکرومی را در آشویتس کشته و چشمهایشان را برای این همکار میفرستاد.
کودکان
بیشتر قربانیان آزمایشهای پزشکی منگله کودکان بودند. کودکانی که منگله برای آزمایشهایش انتخاب میکرد در پادگانهایی جدا از زندانیهای دیگر زندگی میکردند و تا حدودی غذا و درمان بهتری دریافت مینمودند. منگله نسبت به کودکان رفتاری دوستانه داشت. موشه اوفر، یکی از نجاتیافتگان آزمایشهای منگله در سال ۱۹۸۵ به یاد آورد که
[منگله] بهعنوان عمویی مهربان ما را معاینه میکرد و برایمان شکلات میآورد. پیش از استفاده از چاقوی جراحی یا سرنگ، میگفت: ”نترس، قرار نیست هیچ اتفاقی برای تو بیفتد...“ ...او مواد شیمیایی را تزریق و روی ستون فقرات تیبی عمل جراحی انجام داد. پس از آزمایشها برای ما هدیه میآورد...در طول آزمایشهای بعدی، سوزنهایی را در سر ما فرو میکرد. جای زخمهای سوراخها هنوز قابلمشاهده هستند. او یک روز تیبی را با خود برد. برادرم چند روز نبود. هنگامی که بازگردانده شد، سرش کاملاً باندپیچی شده بود. برادرم در آغوش من فوت کرد.
منگله برای آزمایشهای خودش و همچنین پشتیبانی از کارهای KWI-A از کودکان استفاده میکرد. او با ریختن مادهای که یکی از همکارانش برای ریختن در چشمهای کودکان و نوزادان برای به ایجاد رنگ چشم، تهیه کرده بود، همکاری میکرد. نتیجهی این اقدام، از تحریک و تورم تا کوری و حتی مرگ بود.
یک از زندانیانی که برای مراقبت از دوقلوهای یهودی که برای آزمایشهای منگله انتخاب شده بودند مامور شده بود بعداً نحوهی واکنش عاطفی و فیزیکی کودکان نسبت به درمانشان را شرح داد:
در برخی موارد از یک قربانی دو یا سه بار، ابتدا از انگشتان و سپس از رگها نمونه خون گرفته میشد. کودکان فریاد میزدند و تلاش میکردند خودشان را کاملاً بپوشانند تا لمس نشوند. پرسنل به زور متوسل میشدند. (…) قطرههایی نیز در چشمهایشان ریخته میشد...بعضی از کودکان در هر دو چشم و دیگران فقط در یک چشمشان. ....نتیجهی این اعمال برای قربانیان دردناک بود. آنها از تورم شدید پلکها و احساس سوزش رنج میبردند....
فرار از عدالت
در ژانویهی ۱۹۴۵، همزمان با پیشروی ارتش سرخ شوروی در لهستان غربی، منگله همراه با دیگر پرسنل اساس، از آشویتس گریخت. او چند ماه بعد را در اردوگاه کار اجباری گروس-روزن و اردوگاههای وابسته به آن گذراند. در آخرین روزهای جنگ، یونیفرم ارتش آلمان را بر تن کرد و به یگان نظامی پیوست. پس از پایان جنگ، آن یگان تسلیم نیروهای ارتش ایالات متحده شد.
منگله که خود را بهعنوان افسر ارتش آلمان جا زده بود، اسیر جنگی ایالات متحده شد. در اوایل اوت ۱۹۴۵ ارتش ایالات متحده وی را آزاد کرد، غافل از اینکه نام او از قبل در فهرست جنایتکاران جنگی تحت تعقیب قرار گرفته است.
از اواخر سال ۱۹۴۵ تا بهار سال ۱۹۴۹، منگله با نامی ساختگی بهعنوان کارگر مزرعه نزدیک رزنهایم باواریا کار میکرد. وی از آنجا توانست با خانوادهاش ارتباط برقرار کند. هنگامی که بازرسان جنایات جنگی ایالات متحده از جنایات منگله در آشویتس آگاه شدند، سعی کردند او را پیدا و دستگیر کنند. به دلیل دروغهایی که خانواده منگله گفته بودند، بازرسان به این نتیجه رسیدند که وی فوت کرده است. تلاش ایالات متحده برای دستگیری منگله، او را برآن داشت تا بپذیرد که در آلمان امنیت ندارد. منگله با پشتیبانی مالی خانوادهاش در ژوئیهی ۱۹۴۹ با یک نام ساختگی دیگر به آرژانتین مهاجرت کرد.
تا سال ۱۹۵۶، منگله بهخوبی در آرژانتین جا افتاده بود و آنچنان احساس امنیت میکرد که با نام خوزه منگله شهروندی آرژانتین را دریافت کرد. با این حال در سال ۱۹۵۹ متوجه شد که دادستانهای آلمان غربی میدانند که او در آرژانتین است و به دنبال دستگیریاش میباشند. منگله به پاراگوئه مهاجرت و شهروندی آنجا را دریافت کرد. در مه ۱۹۶۰، مأموران اطلاعاتی اسرائیل آدولف آیشمن را در آرژانتین ربودند و به اسرائیل بردند تا محاکمه شود. منگله بهدرستی حدس زد که اسرائیلیها به دنبال او نیز هستند، بنابراین از پاراگوئه گریخت. او با پشتیبانی خانوادهاش در آلمان، بقیه عمرش را با نام ساختگی در نزدیکی سائوپائولو برزیل گذراند. در ۷ فوریه ۱۹۷۹، منگله هنگام شنا در یک اقامتگاه تفریحی در نزدیکی برچیوگه برزیل سکته کرد و غرق شد. او با نام ساختگی ”ولفگانگ جرارد“ در حومهی سائوپائولو به خاک سپرده شد.
کشف و شناسایی بدن منگله
در مه ۱۹۸۵، دولتهای آلمان، اسرائیل و ایالات متحده برای همکاری در تعقیب و دستگیری منگله و سپردن او به دست عدالت توافق کردند. پلیس آلمان به منزل یکی از دوستان خانوادگی منگله در گونتسبورگ یورش برد و مدارکی مبنی بر فوت و دفن منگله در نزدیکی سائوپائولو پیدا کرد. پلیس برزیل قبر منگله را پیدا کرد و در ژوئن ۱۹۸۵ جسدش را از قبر بیرون آورد. کارشناسان آمریکایی، برزیلی و آلمانی پزشکی قانونی، بقایای جسد ژوزف منگله را بهطور قطعی شناسایی کردند. در سال ۱۹۹۲، شواهد دیانای این نتیجهگیری را تأیید کردند.
منگله بهمدت ۳۴ سال در فرار بود و هرگز به دست عدالت سپرده نشد.
زیرنویس
-
Footnote reference2.
لورنس آندریاس منشه، در ۱۰ سالگی در اردوگاه آشویتس شمارهی الف ۱۲۰۹۰، زندانی شد. او و خواهرش از قربانیان آزمایشهای پزشکی منگله بودند. رجوع شود به بایگانی موزهی دولتی آشویتس-بیرکناو، مجموعه بیانیهها، جلد ۱۲۵، صفحات ۱۴۶ تا ۱۴۷. به نقل از آوای خاطره: آزمایشهای پزشکی (موزهی دولتی آشویتس -بیرکناو در اوشویچیم، ۲۰۱۶) صفحهی ۵۷ (کتاب الکترونیکی).
-
Footnote reference4.
گزیدهی از کتاب کودکان در اردوگاه آشویتس، (خاطرات یک پرستار) نوشتهی Elżbieta Piekut-Warszawska الژبیتا پیکوت-وارشاسکا، در بررسی پزشکی (Przegląd Lekarski)جلد ۱، (۱۹۶۷) صفحه ۲۰۵-۲۰۴. به نقل از آوای خاطره: آزمایشهای پزشکی (موزهی دولتی آشویتس -بیرکناو در اوشویچیم، ۲۰۱۶) صفحه ۶۰
-
Footnote reference3.
به نقل از تشریح اردوگاه مرگ آشویتس، ویرایش، ایسرایل گوتمن و مایکل برنباوم. بلومینگتون: انتشارات دانشگاه ایندیانا، صفحه ۳۲۴
-
Footnote reference1.
جیزلا پرل، من پزشک آشویتس بودم (نیویورک:انتشارات دانشگاههای بینالمللی، ۱۹۴۸)، ۱۲۰