
اسکار شیندلر
اسکار شیندلر از شناختهشدهترین ناجیان یهودیان در دوران هولوکاست به شمار میرود. او در جریان جنگ جهانی دوم کارخانهای را اداره میکرد که کارگران یهودی، به اجبار از محله یهودینشین کراکوف به آنجا آورده میشدند. شیندلر پس از مشاهدهی خشونت و سبعیت نازیها علیه یهودیان، تصمیم گرفت تا جایی که میتواند شمار بیشتری از کارگران یهودی را حمایت و نجات دهد.
وقایع کلیدی
-
1
اسکار شیندلر یک فرصتطلب، جاسوس آلمانی و عضو حزب نازی بود. او در سال ۱۹۳۹، برای ثروتمند شدن به کراکوف تحت اشغال آلمان آمد.
-
2
شیندلر جان بیش از ۱۰۰۰ یهودی را در دوران هولوکاست نجات داد
-
3
فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳)، ساختهی استیون اسپیلبرگ که برندهی جایزهی اسکار شد، اسکار شیندلر را به فردی مشهور بدل کرد.
واکنش غیر یهودیان به هولوکاست گوناگون بود و به عوامل متعددی بستگی داشت. بسیاری به دلیل ترس، منافع شخصی، طمع، یهودستیزی یا باورهای سیاسی و ایدئولوژیک از یاری به یهودیان خودداری کردند. در مقابل، برخی دیگر بر پایهی باورهای مذهبی یا اخلاقی، یا به دلیل استحکام پیوندهای شخصی، تصمیم به کمک گرفتند. این مقاله به اسکار شیندلر میپردازد؛ عضوی از حزب نازی که سرانجام به یکی از ناجیان یهودیان بدل شد.
مقدمه
اسکار شیندلر (۱۹۰۸–۱۹۷۴) یکی از شناختهشدهترین ناجیان یهودیان در دوران هولوکاست است.او جان بیش از ۱۰۰۰ یهودی را نجات داد، اما از بسیاری جهات، شیندلر فردی غیر معمول برای ایفای نقش یک نجاتدهنده به شمار میآمد.
در دوران هولوکاست، دلایل گوناگونی وجود داشت که افراد را به یاری یهودیان برمیانگیخت. بسیاری از نجاتدهندگان به باورهای مذهبی یا اصول اخلاقی و معنوی خود استناد میکردند. اما اسکار شیندلر فردی مذهبی نبود و هیچ بخشی از زندگینامهاش او را بهعنوان انسانی با شرافت اخلاقی معرفی نمیکند. او فرصتطلبی حریص، جاسوسی آلمانی و عضوی از حزب نازی بود. روابط متعدد خارج از ازدواج داشت و بارها در مدیریت امور مالی کوتاهی ورزید و از بازپرداخت وامها ناتوان ماند. شیندلر در ۳۱ سالگی، با هدف کسب ثروت، راهی کراکوفِ تحت اشغال آلمان شد.
در طول سالهایی که شیندلر در کراکوف زندگی میکرد، بهتدریج دستخوش تحول شد و سرانجام تصمیم گرفت ثروت و نفوذ تازهبهدستآمدهاش را صرف نجات یهودیان کند.
این تضاد آشکار میان شخصیت پیشین او و اقدامات انساندوستانهاش، یکی از عوامل اصلی توجه بسیاری از مردم به زندگی شیندلر است.
اسکار شیندلر: پیشینه
اسکار شیندلر در ۲۸ آوریل ۱۹۰۸ در شهر زویتاو Zwittau,، واقع در امپراتوری اتریش-مجارستان (که امروزه سویتاوی در جمهوری چک است)، به دنیا آمد. پس از فروپاشی امپراتوری در پایان جنگ جهانی اول، او به تابعیت چکسلواکی تازه تأسیس درآمد. با این حال، شیندلر از نظر قومی آلمانی محسوب میشد؛ به زبان آلمانی سخن میگفت و هویت خود را آلمانی میدانست.
در سال ۱۹۲۸، شیندلر با امیلی پلزل ازدواج کرد. او در اواخر دههی ۱۹۲۰ و اوایل دههی ۱۹۳۰ در مشاغل گوناگونی به کار پرداخت. همچنین، همانند سایر مردان چکسلواکی، دورهای کوتاه اما اجباری از خدمت نظامی را گذراند.
شیندلر، نازی
گرچه شیندلر در دههی ۱۹۳۰ در آلمان نازی زندگی نمیکرد، اما مشارکت او با جنبش نازی به اواسط آن دهه برمیگردد. در آن زمان، حمایت از نازیها در میان آلمانیتبارهای چکسلواکی رو به افزایش بود. در سال ۱۹۳۵، شیندلر به حزب آلمانی سودِت به رهبری کنراد هنلاین (حزب آلمانی سودتنلند) پیوست. با این حال، ارتباط شیندلر با آلمان نازی، فراتر از عضویت او در این حزب سیاسی بود.
تا سال ۱۹۳۶، شیندلر به عنوان جاسوس برای آلمان نازی فعالیت میکرد و مأمور دفتر اطلاعات ارتش آلمان موسویم به آبورAbwehr بود. پلیس چکسلواکی بهدلیل این فعالیتهای خیانتآمیز، او را در ژوئیه ۱۹۳۸ بازداشت کرد. با این حال، شیندلر از مواجهه با پیامدهای شدیدتر جرایمش گریخت. اندکی پس از دستگیری او، آلمان نازی سودتنلند (منطقهای عمدتاً آلمانیزبان در چکسلواکی) را براساس توافقنامه مونیخ به خود ضمیمه کرد. در نتیجه، شیندلر در اکتبر ۱۹۳۸ از زندان آزاد شد. او به سرعت درخواست عضویت در حزب نازی را ارائه کرد و در فوریه ۱۹۳۹ عضویت موقت خود را دریافت کرد.
پس از آزادی، شیندلر به کار خود در آبور ادامه داد و از تهاجمات ارضی آلمان نازی علیه چکسلواکی و لهستان حمایت کرد. در مارس ۱۹۳۹، آلمان نازی به سرزمینهای چک حمله کرد و آنها را اشغال نمود و تحت عنوان «بوهم و موراویا» اداره کرد. سپس در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹، آلمان نازی به لهستان حمله کرد و جنگ جهانی دوم آغاز شد.
تصاحب کسبوکارهای متعلق به یهودیان در لهستان اشغالی توسط شیندلر

پس از حمله و اشغال لهستان توسط آلمان، شیندلر به کراکوف اشغالی منتقل شد. در آن زمان، او همچنان به عنوان عامل اطلاعاتی برای آبور فعالیت میکرد، اگرچه وظایف دقیق او مشخص نیست.
در کراکوف، شیندلر به کسب سود از شرایط جنگی پرداخت. مقامات نازی به سرعت املاک و داراییهای خصوصی لهستانیها، چه یهودی و چه غیر یهودی، را مصادره کردند و شیندلر در روند این غارت گسترده، مشارکت داشت. او نهایتاً چندین کسبوکار مصادرهشده را تصاحب کرد تا از آنها سود مالی به دست آورد.
قابل توجهترین اقدام شیندلر، اجاره و سپس خرید شرکت رکورد (Rekord Ltd) بود، کارخانهای با مالکیت یهودی که در زمینهی تولید ظروف میناکاری فعالیت میکرد. تصاحب این کارخانه توسط شیندلر، در پاییز ۱۹۳۹ از طریق فرآیند قانونی ضبط اموال توسط دولت آلمان صورت گرفت.
کارخانهی Rekord, Ltd. قابلمهها و ماهیتابههای لعابی تولید میکرد. شیندلر نام شرکت را به Deutsche Emailwarenfabrik (کارخانه میناکاری آلمانی یا DEF) تغییر داد. این کارخانه اغلب "اِمالیا" (واژهی لهستانی به معنای "مینای لعاب") شناخته میشد. شیندلر همچنین دو کسبوکار دیگر در کراکوف راهاندازی کرد که حداقل یکی از آنها را از مالکان یهودی آن مصادره کرده بود.
شیندلر تاجر چندان ماهری نبود و برای ادارهی کارخانهی امالیا به برخی از مالکان پیشین، بهویژه آبراهام بنکیر، تکیه داشت. بنکیر، که یهودی بود، پیش از جنگ یکی از مالکان شرکت Rekord, Ltd. و مدیر همان کارخانه بود.
کارگران یهودی اجباری در کارخانهی امالیای شیندلر، ۱۹۴۰–۱۹۴۳
اسکار شیندلر بهطور کامل از نظام کار استثمارگرانهای که مقامات آلمانی در لهستان اشغالی ایجاد کرده بودند، بهرهبرداری کرد.
در ابتدا، اکثر کارگران کارخانهٔ شیندلر را لهستانیهای غیر یهودی تشکیل میدادند و تنها یهودیانی که در آنجا مشغول به کار بودند، آبراهام بنکیر و چند مدیر دیگر بودند. در مقطعی از سالهای ۱۹۴۱ یا ۱۹۴۲، شیندلر شروع به استخدام کارگران اجباری یهودی از گتوی کراکوف در کارخانهی امالیا کرد.
شیندلر از کارگران اجباری یهودی استفاده میکرد زیرا هزینهی آنها، از پرداخت دستمزد به کارگران لهستانی غیر یهودی کمتر بود. در لهستان تحت اشغال آلمان، صاحبان کارخانه مانند شیندلر معمولاً حقوقی به کارگران یهودی اجباری پرداخت نمیکردند و بهجای آن، روزانه مبلغی به عنوان اجاره به اساس میپرداختند.
صاحبان کارخانهها آزادانه میتوانستند کارگران اجباری یهودی را مورد آزار و اذیت قرار دهند و از آنها بیش از حد کار بکشند. اما روایتهای بازماندگان نشان میدهند که شیندلر در کارخانه امالیا با کارگران خود رفتار خوبی داشته است.
مداخلهی شیندلر در جریان یک عملیات تبعید، ژوئن ۱۹۴۲
آلمانیها با رفتار خشونتآمیز و کشتار یهودیان، بهطور مستقیم بر شیندلر و کارخانهاش تأثیر میگذاشتند. در تابستان ۱۹۴۲، مقامات آلمانی هزاران یهودی را از گتوی کراکوف به اردوگاه مرگ بلزک تبعید کردند. در ماه ژوئن، چهارده نفر از کارگران یهودی امالیا، از جمله آبراهام بنکیر، برای تبعید فراخوانده شدند. شیندلر شخصاً مداخله کرد تا آنان را از تبعید نجات دهد. روشن است که او برای حفظ فعالیت کارخانه به کارگرانش نیاز داشت، اما مشخص نیست که آیا در آن زمان از مقصد قطار یا اردوگاه مرگ بلزک آگاهی داشته یا خیر. صرفنظر از انگیزههای او، مداخلهی شیندلر بهطور قطع جان این افراد را نجات داد.
.
ارتباطات شیندلر با یک گروه نجات یهودی
علاوه بر تلاشهای شخصیاش برای کمک به زندانیان یهودی در کراکوف، شیندلر همچنین با شبکهای گستردهتر برای امدادرسانی به یهودیان نیز همکاری داشت.
از اواخر سال ۱۹۴۲، وی شروع به همکاری با کمیتهی امداد و نجات کرد، سازمانی یهودی مستقر در بوداپست، مجارستان، که توسط جوئل برند و رودولف کاستنر رهبری میشد. شیندلر بهعنوان پیک عمل میکرد و با انتقال پول، نامه و اطلاعات، به زندانیان یهودی کمک میرساند.
در نوامبر ۱۹۴۳، شیندلر به بوداپست سفر کرد. در آنجا، او اطلاعاتی دربارهی کشتار دستهجمعی یهودیان در لهستان تحت اشغال آلمان به کمیته ارائه داد.
حفاظت شیندلر از یهودیان در حین تخریب گتوی کراکوف، مارس ۱۹۴۳
از سال ۱۹۴۳ شیندلر به شکلی مستقیمتر در فرایند یاریرسانی به یهودیان فعال شد. در ماه مارس آن سال، آلمانیها گتوی کراکوف را منحل کردند و بسیاری از ساکنان باقیمانده آن را به قتل رساندند. در جریان تخلیهی گتو، شیندلر به کارگران یهودی خود دستور داد که شب را در کارخانه بمانند، و اینچنین از آنها محافظت کرد. این اقدام باعث شد که این کارگران از یک عملیات بیرحمانه و مرگبار نجات پیدا کنند. پس از آن، زندانیانی که در امالیا کار میکردند از گتو به اردوگاه کار اجباری پلاشوف در همان نزدیکی منتقل شدند.
انگیزههای محرک من برای اعمالم و تغییر درونیام، مشاهدهی روزانهی رنج طاقتفرسای یهودیان و خشونتهای وحشیانهی اشغالگران… در سرزمینهای تحت اشغال بود..
—اسکار شیندلر
امالیا به عنوان پناهگاهی برای زندانیان یهودی اردوگاه پلاشوف، ۱۹۴۴–۱۹۴۳
پس از تخلیهی گتوی کراکوف، شیندلر همچنان از نیروی کار یهودیان در کارخانه امالیا بهره میبرد. در آغاز، این کارگران در اردوگاه کار اجباری پلاشوف سکونت داشتند و روزانه برای کار به امالیا که چند کیلومتر از آنجا فاصله داشت، رفتوآمد میکردند. اما مدتی بعد، آنها در اردوگاهی که در محوطهی کارخانه شیندلر ایجاد شد، مستقر گردیدند.
دوستی شیندلر با فرماندهی اردوگاه پلاشوف، آمون گوت
در اردوگاه پلاشوف، زندانیان تحت فرماندهی آمون گوت، فرماندهی اساس، با سختیهای شدید و اعمال خشونتهای بیدلیل روبهرو بودند. گوت از فوریهی ۱۹۴۳ تا سپتامبر ۱۹۴۴ ادارهی این اردوگاه را بر عهده داشت و بهخاطر رفتار سادیستیک و بیرحمی افراطیاش بدنام بود. او اغلب از بالکن ویلای خود زندانیان را هدف گلوله قرار میداد. همچنین اعدامهای خودسرانهای انجام میداد. شیندلر با او رابطهای دوستانه برقرار کرد و در مهمانیهایی که در ویلای گوت، اغلب همراه با مستی، برگزار میشد، شرکت میکرد. او با بهرهگیری از این رابطه شخصی و دادن رشوه، توانست هم کارخانهاش را موفقتر اداره کند و هم به زندانیان یهودی یاری برساند.
اردوگاه شیندلر در امالیا، ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۴
در مقطعی از سال ۱۹۴۳، شیندلر گوت را قانع کرد که به کارگران اجباری یهودی اجازه دهد تمام وقت خارج از پلاشوف در اردوگاهی در امالیا اقامت کنند. این اردوگاه در داخل مجتمع کارخانه امالیا واقع بود. کارگران یهودیِ ساکن این اردوگاه برای امالیا و سه کارخانهی دیگر در نزدیکی آن کار میکردند.
شرایط در اردوگاه امالیا بهتر از اردوگاه اصلی پلاشوف بود. شیندلر و کارخانهدار اتریشی، یولیوس مادریتش، غذای اضافی برای زندانیان را از بازار سیاه تهیه میکردند.
در ژانویهی ۱۹۴۴، اساس وضعیت پلاشوف را از اردوگاه کار اجباری به اردوگاه کار و مرگ تغییر داد. اردوگاه امالیا به صورت رسمی اردوگاه فرعی زابوچییه (Zabłocie) نامید گرفت. در تابستان ۱۹۴۴ حدود ۱۴۵۰ زندانی یهودی در این اردوگاه فرعی حضور داشتند.
در مقطعی از سال ۱۹۴۳ یا ۱۹۴۴، شیندلر یک کارخانهی سلاحسازی به مجموعهی امالیا افزود. زندانیان یهودی این کارخانه را که در اواخر تابستان ۱۹۴۴ تکمیل شد، ساختند.
پایان اردوگاه امالیا، تابستان ۱۹۴۴
در تابستان ۱۹۴۴، با پیشروی ارتش شوروی به سوی لهستان و شهر کراکوف، مقامات آلمانی دستور به تخلیهی زندانیان از اردوگاه پلاشوف و اردوگاههای وابستهی آن، از جمله امالیا را صادر کردند. همزمان، انتقال کارخانههای تولید سلاح از لهستانِ تحت اشغال به خاک آلمان آغاز شد که کارخانهی اسلحهسازی شیندلر در امالیا را نیز دربر میگرفت.
صدها زندانی یهودی هنگام بازگرداندنشان از امالیا به پلاشوف، دیگر تحت حمایت شیندلر نبودند. بسیاری از آنها را بهسرعت در واگنهای باری شلوغ جای دادند و سپس به اردوگاه کار اجباری متهاوزن فرستادند. برخی از زندانیان به یاد داشتند که شیندلر در آخرین لحظات، هرچند در حدی کوچک اما معنادار، کوشید به آنان یاری رساند. او به گوت و نگهبانان اساس رشوه داد تا در ایستگاه پلاشوف و در مسیر متهاوزن، به زندانیان آب بدهند. اما بهمحض ترک قطار از پلاشوف، شیندلر دیگر نمیتوانست به آنها کمکی کند.
تلاشهای شیندلر در امالیا همچنان حائز اهمیت بود. او اطمینان حاصل کرده بود که زندانیان امالیا در کارخانه محافظت شده و نسبتاً بهخوبی تغذیه شوند. این امر به معنای آن بود که آنان شانس بیشتری برای زنده ماندن در شرایط دشوار متهاوزن داشتند.
در این مقطع، تنها حدود ۳۰۰ زندانی یهودی مرد در امالیا با شیندلر باقی مانده بودند. وظیفهی آنها کمک به شیندلر در برچیدن کارخانهی تسلیحات و آمادهسازی آن برای انتقال به مکان دیگری بود.
انتقال کارخانهی تسلیحات به برونلیتز، پاییز ۱۹۴۴
در پاییز ۱۹۴۴، شیندلر اجازه یافت تا کارخانهی تسلیحات خود را به شهر برونلیتز Brünnlitz (برنینتس) در منطقهی تحتالحمایه بوهم و موراویا (چک امروزی) منتقل کند.
اردوگاه کارخانهی برونلیتز زیرمجموعهی اردوگاه کار اجباری گروس-روزن بود. مقامات آلمان حدود ۱۰۰۰ زندانی یهودی را از پلاشوف به برونلیتز منتقل کردند تا در کارخانهی شیندلر به کار گرفته شوند؛ ۷۰۰ مرد و ۳۰۰ زن. برای زندانیان یهودی پلاشوف، انتقال به برونلیتز به معنای افزایش شانس بقا بود، چرا که کسانی که به اردوگاههای کار اجباری دیگر فرستاده شدند با شرایط بسیار دشوارتری روبهرو بودند.
ایا اسکار شیندلر فهرستی تهیه کرد؟
اسکار شیندلر فهرستی تهیه نکرد.اصطلاح «فهرست شیندلر» در واقع خلاصهای نمادین از تلاشهای او برای نجات یهودیان در جریان هولوکاست است. این اصطلاح معمولاً به فهرستی از زندانیان اشاره دارد که به واسطهی اقدامات شیندلر از مرگ نجات یافتند. به طور مشخص، این نامها اغلب با زندانیانی مرتبط دانسته میشوند که از اردوگاه کار اجباری پلاشوف به کارخانهی شیندلر در برونلیتز منتقل شدند.
تنها یک فهرست واحد برای انتقال از پلاشوف به برونلیتز وجود نداشت، بلکه فهرستهای جداگانهای برای مردان و زنان تنظیم شده بود. نامهای موجود در این فهرستها چندین بار تغییر کردند و شیندلر نقشی در نگارش یا انتخاب نهایی افراد نداشت. این فهرستها در واقع توسط مارسل گلدبرگ، زندانی یهودی که به عنوان منشی برای اساس در اردوگاه اصلی پلاشوف فعالیت میکرد، تنظیم شدند. گلدبرگ فهرستهای جداگانهای از زندانیان مرد و زن را تهیه کرد که به کارخانهی شیندلر در برونلیتز منتقل شدند.
فهرستهایی که گلدبرگ گردآوری کرده بود شامل برخی از کارگران یهودی از کارخانههای شیندلر و مادریتش و بههمراه اعضای خانوادههای آنان بود. در این فهرستها همچنین نام زندانیان یهودی برجسته و خانوادههایشان نیز دیده میشد. برخی از زندانیان برای قرار گرفتن در فهرست به گلدبرگ رشوه دادند، و برخی دیگر تنها به طور شانسی وارد لیست شدند
بیشتر افرادی که از پلاشوف به برونلیتز منتقل شدند، برای اسکار شیندلر در امالیا کار نکرده بودند. در آن زمان، شیندلر بسیاری از آنها را شخصاً نمیشناخت.
انتقال زندانیان به برونلیتز، پاییز ۱۹۴۴

فرایند انتقال زندانیان اردوگاه پلاشوف به برونلیتز نامنظم و نابسامان بود. در جریان این جابهجایی، زندانیان موقتاً از حوزهی نظارت شیندلر خارج شدند و او قادر به محافظت از آنان نبود.
زندانیان مرد از طریق اردوگاه گروس-روزن به برونلیتز منتقل شدند و تنها پس از چند روز به مقصد رسیدند. با این حال، زنان ابتدا به اردوگاه آشویتس-بیرکناو فرستاده شدند و به مدت سه هفته در آنجا نگهداری شدند. این دوره برای آنان تجربهای هولناک، خطرناک و تحقیرآمیز بود. در همین مدت، یکی از زنان سالخورده، به بیماری تیفوس مبتلا شد و درگذشت. نهایتاً، زنان در میانهی نوامبر ۱۹۴۴ به اردوگاه برونلیتز رسیدند. به نظر میرسد شیندلر از طریق فرستادن پیامرسانی برای تأمین آزادی آنان مداخله کرده باشد؛ با این حال، برخلاف تصور رایج، او شخصاً به آشویتس نرفت.
در هر دو اردوگاه گروس-روزن و آشویتس، شمار اندکی از زندانیان، از فهرست انتقال به برونلیتز حذف و با زندانیان دیگری جایگزین شدند.
تلاشهای شیندلر برای نجات در برونلیتز
مهمترین تلاشهای شیندلر برای نجات یهودیان در اردوگاه برونلیتز و طی واپسین ماههای بحرانی جنگ جهانی دوم صورت گرفت. از زمان تأسیس اردوگاه در اکتبر ۱۹۴۴ تا آزادی آن در مه ۱۹۴۵، شیندلر خود را وقف نجات زندانیان یهودی آن کرد. این اقدام دشوار و پرخطر، مستلزم صرف ثروتی بود که او در کراکوف اندوخته بود.
حفاظت از زندانیان در برابر نیروهای اساس
از آنجا که برونلیتز یک اردوگاه فرعی از گروس-روزن بود، توسط یک فرماندهی اساس اداره میشد و افراد اساس از آن محافظت میکردند. شیندلر همواره نگران بود که فرماندهی اساس، تصمیم به انحلال اردوگاه و قتل عام زندانیان یهودی بگیرد. برای حفاظت از زندانیان یهودی در برابر اساس، اسکار و امیلی شیندلر در یک آپارتمان در همان محوطه، زندگی میکردند.
تهیهی مواد غذایی و دارویی در برونلیتز
در برونلیتز، امیلی شیندلر به اسکار در تهیهی غذا و داروهای کمیاب یاری میرساند. هزینهی این اقلام از محل درآمد شخصی اسکار تأمین میشد. این اقدام نخستین نقش برجستهی امیلی در کوششهای نجاتبخش اسکار به شمار میرود. افزون بر این، برخی از ساکنان محلی نیز بهصورت پنهانی در فراهمسازی مواد غذایی برای زندانیان مشارکت داشتند.
تحریف آمار تولیدات، برای نجات یهودیان
کارخانهی برونلیتز به عنوان یک واحد سلاحسازی طبقهبندی شده بود؛ امری که برای ادامهی حیات این کارخانه ضرورت داشت. شیندلر ادعا میکرد که تمامی زندانیان، کارگران ماهری هستند که در تولید تسلیحات برای ماشین جنگی آلمان نقش دارند. با این حال، در واقعیت، همهی زندانیان در کارخانه مشغول به کار نبودند و آنانی که کار میکردند نیز دستاورد چشمگیری نداشتند. در مجموع، کارخانه تنها موفق به تولید یک واگنبار مهمات شد.
شیندلر، با همکاری زندانیان یهودی ایزاک اشترن و میتک پمپر، آمار تولید جعلی تهیه میکرد تا مقامات آلمان نازی را فریب دهد. این اقدام برای جلوگیری از تعطیلی اردوگاه توسط نیروهای اساس ضروری بود.
یاری رساندن به سایر زندانیان
زمانی که گروههای دیگری از زندانیان به آن منطقه رسیدند، خانوادهی شیندلر تصمیم گرفتند در برونلیتز از آنان مراقبت کنند. بهطور کلی، سه کاروان زندانی از اردوگاههای دیگر وارد شدند. شیندلرها آنان را به برونلیتز منتقل کردند و در آنجا خدمات پزشکی و غذا در اختیارشان قرار گرفت.
در تاریخ ۱۸ آوریل ۱۹۴۵، فهرست زندانیان برونلیتز تعداد ۱۰۹۸ نفر ( ۸۰۱ مرد و ۲۹۷ زن) را نشان میداد. این فهرست هم نام یهودیان منتقلشده از اردوگاه پلاشوف را در بر داشت و هم نام تازهواردان را. این فهرست بعدها بهطور غیررسمی با عنوان «فهرست شیندلر» شناخته شد.
آزادسازی
اردوگاه برونلیتز در مه ۱۹۴۵ آزاد شد. خانوادهی شیندلر در ۹ مه ۱۹۴۵ اندکی پیش از ورود نیروهای شوروی به اردوگاه، برونلیتز را ترک کردند. آنان از بیم گرفتار شدن به دست نیروهای شوروی به سوی غرب گریختند. پیش از ترک اردوگاه، زندانیان یهودی، یک انگشتر طلا و بیانیهای امضا شده به اسکار تقدیم کردند که گواه تلاشهای او برای یاری به آنان بود. خانوادهی شیندلر سرانجام به بخش تحت اشغال آمریکا در آلمان رسیدند.
زندگی شیندلر پس از جنگ جهانی دوم
پس از جنگ جهانی دوم، شیندلر و همسرش قادر به بازگشت به چکسلواکی نبودند. فعالیتهای او پیش از جنگ به عنوان جاسوس آلمان، او را در این کشور به عنوان یک جنایتکار جنگی معرفی کرده بود. پیشینهی آلمانیتبار او نیز باعث شد که پس از جنگ در چکسلواکی مورد استقبال قرار نگیرد. همچنین، پس از جنگ جهانی دوم، دولت چکسلواکی اقدام به اخراج جمعیت آلمانیتبار از کشور کرد.
خانوادهی شیندلر به مدت چندین سال در شهر رگنسبورگ، در منطقهی تحت اشغال آمریکا در آلمان، سکونت گزیدند. در این مدت، آنها با مشکلات مالی شدید روبهرو بودند. شیندلر بارها به زندانیان سابق یهودی و سازمانهای امداد یهودی مراجعه کرده و از آنها درخواست کمک نمود. او از کمیتهی مشترک توزیع یهودیان آمریکا (Joint) خواست تا هزینههای مالیای را که صرف نجات یهودیان کرده بود، جبران کند. شیندلر مدعی شد که ۲٫۶۴ میلیون رایشمارک (حدود یک میلیون دلار آمریکا در آن زمان) صرف این امر کرده است. بعدها، وی برای دریافت غرامت بابت خسارات وارده به کارخانهاش نیز به دولت آلمان غربی درخواست داد.
در سال ۱۹۴۹، اسکار و امیلی به آرژانتین مهاجرت کردند. در آنجا اسکار تلاش کرد تا کسبوکاری موفق راهاندازی کند، اما موفق نشد و دچار بدهی شد. در سال ۱۹۵۷، شیندلر به تنهایی به آلمان بازگشت. او برای همیشه از امیلی جدا شد، اگرچه طلاق نگرفت. شیندلر در اکتبر ۱۹۷۴ در آلمان درگذشت و در اسرائیل به خاک سپرده شد.
بسیاری از یهودیانی که شیندلر به آنها کمک کرده بود، پس از جنگ به او وفادار ماندند. این افراد اغلب با عنوان «یهودیان شیندلر» یا Schindler Jews شناخته میشوند.
شهرت جهانی شیندلر
اسکار شیندلر در طول جنگ جهانی دوم، چهرهای شناختهشده نبود. شهرت او پس از جنگ، عمدتاً به دلیل تلاشهای یهودیانی بود که او نجات داده بود.
از دههی ۱۹۴۰ به بعد، برخی از یهودیان شیندلر، آغاز به بازگو کردن داستانهای او کردند. در قرن بیستم، روایتهای مربوط به شیندلر در قالب روزنامهها، کتابها و فیلمها منتشر شد. در سال ۱۹۵۷، مقالهای از شیندلر در کتابی به زبان آلمانی دربارهی نجاتدهندگان هولوکاست منتشر شد.
فیلم «فهرست شیندلر» که در سال ۱۹۹۳ ساخته شد، نام اسکار شیندلر را به شهرتی جهانی رساند. این فیلم به کارگردانی استیون اسپیلبرگ با استقبال گستردهی تماشاگران و نقدهای مثبت منتقدان مواجه شد و برندهی هفت جایزهی اسکار، از جمله جایزهی بهترین فیلم در مراسم اسکار ۱۹۹۴ شد. فیلم اسپیلبرگ عمدتاً بر اساس رمان سال ۱۹۸۲ توماس کنیلی با عنوان «فهرست شیندلر» (که در ابتدا «کشتی شیندلر» نام داشت) ساخته شده است. کنیلی در این فرآیند با لئوپولد پیج، یکی از مردان یهودی نجاتیافته توسط شیندلر، همکاری نزدیکی داشت.
رمان و فیلم، داستان شیندلر را به مخاطبان آمریکایی معرفی کردند. با این حال، هر دو روایت دارای چند اشتباه تاریخی هستند.
شیندلر بهعنوان نجاتدهنده
بیوجدانی و فرصتطلبی اسکار شیندلر باعث شد که او به محافظی مؤثر برای زندانیان یهودیاش تبدیل شود، اما همین ویژگیها باعث شد گاه رفتاری کمتر شرافتمندانه از خود نشان دهد. از این رو، جایگاه او به عنوان نجاتدهنده مورد مناقشه بوده است.
برای مثال، در دههی ۱۹۶۰، نامزدی او برای دریافت عنوان «پارسا در میان ملتها» توسط ید وشم، نهاد ملی یادبود هولوکاست در اسرائیل، جنجالبرانگیز بود. بسیاری از یهودیان مرتبط با شیندلر از این نامزدی حمایت کردند، اما دو مرد یهودی از کراکوف او را بهطور موثق، به دزدی و سوءاستفاده در سالهای نخست جنگ جهانی دوم متهم کردند. با وجود این اتهامات، ید وشم از شیندلر دعوت کرد تا درختی به افتخار خود بکارد و مراسم کاشت آن در تاریخ ۸ مه ۱۹۶۲ برگزار شد.
در اواخر سال ۱۹۶۳، کمیتهای که عنوان "پارسا در میان ملتها" را اعطا میکرد، تصمیم گرفت این افتخار را رسماً به شیندلر اعطا نکند. در سال ۱۹۹۳، ید وشم تصمیم قبلی خود را تغییر داد و عنوان را به اسکار و امیلی شیندلر اعطا کرد.
اسکار شیندلر بهعنوان ناجی برجستهای در دوران هولوکاست شناخته میشود و داستان او، پیچیدگیها و چالشهای عملیات نجات را بهطرز روشنی به نمایش میگذارد.

زیرنویس
-
Footnote reference1.
در سال ۱۹۴۳، اردوگاه امالیا گاه با عنوان Judenlager (اردوگاه یهودیان) یا Nebenlager (اردوگاه کمکی) شناخته میشد. این منطقه تابع پلاشوف بود.